آت
نویسه گردانی:
ʼAT
(اوستایی) 1ـ اما، ولی 2ـ پس، سپس، از آن رو، بنابراین، آنگاه، به آن سان، هنگامی که 3ـ مگر، مگر از، 4ـ در اینجا.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اله آت . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ اله آتیک . فلاسفه ٔ یونان قدیم که مشهورترین آنان کسینوفانوس ۞ ، برمانیدس (پارمنید) ۞ و زنون ایلیایی ۞ هست...
تژه آت . [ ت ِ ژِ ] ۞ (اِخ ) ساکنان تژه . اهالی تژه . رجوع به تژه آتی و تژه در همین لغت نامه شود.
لله لوی آت لوخان .[ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 7هزارگزی خاو...
عت . [ ع َت ت ] (ع مص ) باز بازگردانیدن بر کسی سخن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رد کردن کلام بر کسی باری پس از بار دیگر. (اقرب الموارد)....
ات . [ اَ / -َت ْ ] (ضمیر) ادات خطاب است که به آخر کلمه پیوندد. تو : بودنت در خاک باشد بآفدم همچنان کز خاک بد انبودنت . رودکی .عالمت غافل ...
ات . [ اَت ت ] (ع مص ) غلبه کردن بحُجَّت . (تاج المصادر بیهقی ). غالب شدن بحُجّت بر. || شکستن سر کسی . شکستن چنانکه سر را.
عط. [ ع َطط ] (ع مص ) به درازا شکافتن جامه را بی جدا کردن ، یا عام است . (از منتهی الارب ). بریدن به درازا. (تاج المصادر بیهقی ). به درازا ش...
عات . [ ت ِ ن ْ ] (ع ص ) متکبر و درگذرنده از حد.(منتهی الارب ) (آنندراج ). عاتی . رجوع به عاتی شود.
ات اقل . [ اِت ِ اُ ] (اِخ ) (قاموس الاعلام ). رجوع به ات اکلس شود.
ات اکل . [ اِ ت ِ اُ ] (اِخ ) رجوع به ات اکلس شود.