عربی
نویسه گردانی:
ʽRBY
عربی . [ ع َ رَ ] (اِخ ) ابوحامد عربی بن یوسف بن محمد احمدی . فاضل و از مردم فاس مراکش بود. او راست : عقدالدرر، شرح نخبةالفکر، الطرفة. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
عربی وار. [ ع َ رَ ] (ص مرکب ) همچون عرب . به سان عرب . عرب مانند. عرب کردار. همانند عرب : شب عربی وار بود بسته نقاب بنفش از چه سبب چون ع...
قسط عربی . [ ق ُ طِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسط شیرین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قُسط شود.
صمغ عربی . [ ص َ غ ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صمغ اعرابی . صمغ درخت طلح است . صاحب اختیارات بدیعی آرد: بهترین صمغهابود و نیکوترین او آ...
علی عربی . [ ع َ ی ِ ع َ رَ ] (اِخ ) نام وی در هدیة العارفین بصورت «علی بن عبداﷲ عربی حلی ، مشهور به ابن لجام و ملقب به علاءالدین » آمده ...
علی عربی . [ ع َ ی ِ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن عمر عربی .مدرس . متوفی در حدود سال 980 هَ . ق . او را رساله ای است در علم بدیع. (از معجم المؤلفین ج ...
عربی دانی . [ ع َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل عربی دان . دانایی به لغت و ادب و علم عرب . || دانش لغت و علوم و فنون عرب .
عربی زاده . [ ع َ رَ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه نژاد از عرب دارد. زاده ٔ عرب . فرزند عرب : مولای من است آن عربی زاده ٔ حُرکاخر بدهان ِ...
چاه عربی .[ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 18 هزارگزی جنوب باختر برازجان و یک هزارگزی شوسه ٔ بر...
ابن عربی . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ )ابوبکر محیی الدین محمدبن علی حاتمی طائی اندلسی . یکی از اعاظم حکمای صوفیه . مولد او در سال 560 هَ .ق .بم...
حرمل عربی . [ ح َ م َ ل ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مولی . و آن نوعی حرمل است . و رجوع به حرمل ابیض و حرمل شود.