اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عرضاً

نویسه گردانی: ʽRḌA
عرضاً. [ ع َ ضَن ْ ] (ع ق ) از پهنا و از پهنی . (ناظم الاطباء). به عرض . به پهنا. مقابل طولا : و از دیگر جانب تا مصر طولا و عرضا به ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 73). || افقی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
عرضاً. [ ع َ رَ ضَن ْ ] (ع ق ) اتفاقاً.به طور ناگهانی . غفلةً. بدون عمد. (ناظم الاطباء).
آرامش، خوشی و شادی که در پی دستیابی به یک خواسته پدید می آید. (https://www.cnrtl.fr/definition/satisfaction) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کا...
ارضاء. [ اِ ] (ع مص ) خشنود کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). ترضیه . (مجمل اللغة). دادن چیزی که خشنود کند. (منتهی الأرب ). || اقناع ...
ارذاء. [ اِ ] (ع مص ) هلاک کردن . هلاک ساختن . || در مشقت انداختن . || بیمار و سست گردانیدن . || ناقه ٔ رذیه (لاغر و فرومانده ) بکسی دادن...
ارزاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رُزء. مصیبت ها : رمانی الدّهر بالأرزاء حتی فؤادی فی غشاء من نبال . متنبّی .
ارزاء. [ اِ ] (ع مص ) پشت بازنهادن به . || پناه گرفتن به . (منتهی الأرب ). || پناه با کسی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). پناه بکسی دادن ...
ارزع . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) بددل تر. (منتهی الأرب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.