عرف 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽRF 
    
							
    
								
        عرف . [ ع َ ] (ع  مص ) بریدن  یال  اسب  را. (منتهی  الارب ). پش  اسب  بریدن . (المصادر زوزنی ). فش  اسب  بریدن . (دهار). «عرف » اسب  را بریدن . واز آن  جمله  است  که  گویند «هو یعرف  الخیل ». (از اقرب الموارد).  ||  صبر گزیدن . (از منتهی  الارب ).  ||  اقرار به  گناه  کردن  و پذیرفتن . (از منتهی  الارب ). عِرفان . رجوع  به  عرفان  شود.  || پاداش  دادن  کسی  را. و از آن  جمله  است  که  گویند «أنا أعرف  للمحسن  و المسی ٔ»؛ یعنی  عمل  شخص  نیکوکار و زشت کار، و آنچه  را موافق  آن  در مقابل  عملش  باید کرد،بر من  مخفی  نباشد. (از منتهی  الارب ). و کسائی  «عرف  بعضه  ...» را بتخفیف  خوانده  است  یعنی  پاداش  داد حفصة رضی  اﷲ عنها را نسبت  به  قسمتی  از آنچه  انجام  داده  است ، و یا به  این  معنی  است  که  به  قسمتی  از آن  اقرار کرد و از قسمتی  دیگر اعراض  کرد. (از منتهی  الارب ). عِرفان . رجوع  به  عرفان  شود.  ||  ریش  برآوردن  کف دست . (فعل  آن  به  صیغه ٔ مجهول  به  کار رود). (از منتهی  الارب ). «عرفة» یعنی  قرحه  و زخم  در شخص  پدیدار شدن ،و چنین  شخص  را «معروف » گویند. (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عارف  قزوینی . [ رِ ف ِ ق َ ] (اِخ ) نام  وی  میرزا ابوالقاسم  معروف  به  عارف  قزوینی  فرزند ملاهادی  وکیل  است . به  سال  1300 هَ . ق . / 1262 هَ . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف  شیرازی .[ رِ ف ِ ] (اِخ ) میرزا آقا علی  اکبر پسر میرزا ابوالحسن  شاعر و ادیب  کامل  بود. مدتی  در کربلا اقامت  کرد و آنگاه  به  حیدرآباد و بمبا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف  شوشتری . [ رِ ف ِ ت َ ] (اِخ ) حاج  محمد طاهر. یکی  از شعراء قرن  چهاردهم  بوده ، وفات  وی  به  سال  1322 هَ . ق . اتفاق افتاد و او راست  دیوان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف  اردبیلی . [ رِ ف ِ اَ دَ ] (اِخ ) یکی  از شعرای  قرن  هشتم  و معاصر سلطان  اویس  جلایری  بوده  است . او راست : دیوانی  بنام  فرهادنامه . و از اش...