عسراء
نویسه گردانی:
ʽSRʼʼ
عسراء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعسر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زنی که با دست چپ کار کند.(ناظم الاطباء). ج ، عُسر، عُسران . (اقرب الموارد).
- عسراء یَسَرة ؛ تأنیث أعسر یَسَر، و آن را عسراء یسراء نگویند. (از اقرب الموارد). زنی که با هر دو دست برابر کار میکند. (ناظم الاطباء).
|| عقاب عسراء؛ عقاب که پرهای نوک بال آن سپید باشد،و عقاب که پرهای جانب چپ آن بیشتر باشد نسبت به راست . (از منتهی الارب ). عقابی که در بالهای آن قوادم سپیدی باشد، و آنکه پرهای سمت چپ آن بیش از سمت راست باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) پر سفید نوک بال . (منتهی الارب ). قادمه ٔ سپیدرنگ . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عسراء. [ ع َ ] (اِخ ) نام مادر علی بن محمدبن عیسی خیاط، که ضعیف الروایه است . (منتهی الارب ).
اسراء. [ اِ ] (ع مص ) بشب راه رفتن .(غیاث ). بشب رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). سری . مسری . || در سراة درآمدن . بسوی سراة شدن . (منتهی الارب )....
اسراء. [ اُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اسیر. (منتهی الارب ). گرفتاران . بندیان . (غیاث ). زندانیان .
اثراء. [ اِ ] (ع مص ) توانگر شدن . (زوزنی ). بسیارمال شدن . || اثرت الارض ؛ کثر ثراها. (منتهی الارب ). || اثراء مطر؛ تا ثری رسیدن باران . (من...
اثراء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَری .
اصراء. [ اِ ] (ع مص ) خریدن یا فروختن مُصرّاة ۞ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیع کردن مصراة را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). و رجوع ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.