 
        
            عسمان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽSMAN 
    
							
    
								
        عسمان . [ ع َ س َ ](ع  اِمص ) «خَبَب » ستور که  نوعی  از دویدن  است . (منتهی  الارب ). خبب  ستور و یورتمه ٔ ستور. (ناظم  الاطباء).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عمربن  ابی بکربن  یونس  مکنی  به  ابوعمرو جمال الدین  و ملقب  به  ابن  حاجب . رجوع  به  ابن  حاجب  و رجوع  به  الاعلام  زر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عمربن  ادّبن  طانجة. جد جاهلی  از عدنانیان  است . فرزندان  او فرقه ای  از بنی مزینةاند و از آنان  زهیربن  ابی سلمی  است . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عمربن  موسی  التیمی ، قاضی  و از مردم  مدینه  است . به  سال  75 هَ . ق . نزد عبدالملک بن  مروان  رفت  و در عهد مروان بن  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عیسی بن  درباس  مارانی  ملقب  به  ضیاءالدین . از اعلم  شافعیان  درفقه  بود نسبت  او به  بنی ماران  است  در مروج  (نزدیک  م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  عیسی بن  منصور بلیطی  مکنی  به  ابوالفتح  از علمای  ادب  و اخبار بود و او را شعری  است . در شهری  نزدیک  موصل  متولد شد سپ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  قطن . در عراق  با حجاج بن  یوسف  بود و بفرماندهی  برخی  از لشکریان  او رسید و آخرین  بار فرمانده  لشکری  بود که  به  جنگ  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  ابی شیبة الکوفی . معروف  به  ابن  ابی شیبة و مکنی  به  ابوالحسن . از حُفّاظ حدیث  است . او راست : المسند و التفسیر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  خالدبن  زبیربن  العوام  معروف  به  عثمان  الزبیری . در مدینه  بهمراهی  محمدبن  عبداﷲبن  حسن  بر منصور عباسی  خروج ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عثمان . [ ع ُ ](اِخ ) ابن  مظعون بن  حبیب بن  وهب  الجمحی  مکنی  به  ابوالسائب . صحابی  و از حکماء عرب  جاهلیت  بود. وی  سیزدهمین مردی  است  که  اسلام...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اصمان . [ اَ ص َم ْ ما ] (اِخ ) نام  دو جایگاه  است ، یعنی  اصم الجلحاء و اصم السمرة که  دو موضعاند در بلاد بنی عامربن  صعصعة بعد از آن  مر بنی کلاب  ...