عصم
نویسه گردانی:
ʽṢM
عصم . [ ع ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ عِصمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عِصمة شود. || ج ِ عُصمة. (منتهی الارب ). رجوع به عُصمة شود.
واژه های همانند
۱۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
این واژه عربی است و از ریشه ی آرامی شم ŝam ساخته شده است و پارسى جایگزین، اینهاست: لاکس lâks (سنسکریت: lakŝana)، ناما (سنسکریت: nâma) ***** فانکو آدین...
ام عاصم . [ اُم ْ م ِ ص ِ ] (ع اِ مرکب ) سوق . (المرصع). بازار.
ام عاصم . [ اُم ْ م ِ ص ِ ] (اِخ ) جمیله . دختر ثابت بن ابوالفلح و خواهر عاصم بن ثابت و زن مطلقه ٔ عمربن خطاب بوده است . (از ریحانة الادب ج 6...
ام عاصم . [ اُم ْ م ِ ص ِ ] (اِخ ) دختر عاصم بن عمربن خطاب . زن عبدالعزیزبن مروان بن حکم و مادر عمربن عبدالعزیز. وی زنی صالح و نیکوکار بوده ...
جذر اصم . [ ج َ رِ اَص َم م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و آن آن است که او راجذر صحیح نباشد، مانند عدد ده که جذر آن تقریباً سه و سبع باشد. (از ...
اخی عاصم . [ اَ ص ِ ] (اِخ ) رجوع به فضل بن جعفر تمیمی شود.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامپراک nâmprâk (نام + پراک: عام از سنسکریت: prâkreta) **** فانکو آدینات 09163657861
نام رده - (دستور زبان)
( برای نمونه نام "سنگ" که نه برای یک سنگ ویژه،
بلکه برای رده ی سنگها یا همه ی سنگها بکار میرود)
هم اسم . [ هََ اِ ] (ص مرکب ) هم نام . دو کس یا دو چیز که نامشان یکی است .
(= رمز شب) اسم واژه ای عربی و شب پارسی است؛ و پارسی جایگزین، این است: هیماشب himâŝab (هیما: رمز.کردی + شب) **** فانکو آدینات 09163657861