اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عصواد

نویسه گردانی: ʽṢWʼD
عصواد. [ ع ِص ْ / ع ُص ْ ] ۞ (ع ص ) رجل عصواد؛ مرد سخت دشوارخوی ، و نیز امراءة عصواد. (منتهی الارب ).مرد بدخوی و سخت . (از اقرب الموارد). || صاحب بدی و شر. (منتهی الارب ): امراءة عصواد؛ زن بسیارشر. (از اقرب الموارد). || زن کم گوشت . (از منتهی الارب ). || ورد عصواد؛ ورد مانده وهلاک کننده ٔ شتران . (منتهی الارب ). ورد دشوار و با تعب و رنج . (ناظم الاطباء). || (اِ) وقعوا فی عصواد؛ یعنی در امر بزرگ و سخت افتادند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ازدحام و اختلاط در زدن یا دشمنی . || عصواد الظلام ؛ اختلاط یا انبوهی تاریکی . || ترکتهم فی عصواد؛ آنان را در شری ترک گفتم که ناشی از قتل یا دشنام یا خصومت بوده است . (از اقرب الموارد). ج ، عَصاوید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عصاوید شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
اسواد. [ اِس ْ ] (ع مص ) فرزند مهتر زادن . (منتهی الارب ). مهتر زادن . (تاج المصادر بیهقی ). فرزند سید زادن . || فرزند سیاه فام آوردن . (منتهی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.