اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عض

نویسه گردانی: ʽḌ
عض . [ ع ِض ض ] (ع ص ، اِ) بدخوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فصیح سخنور و زشت . (منتهی الارب ). بلیغ منکر و زیرک . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). ۞ || حریف . (منتهی الارب ). قِرن و همتا و قرین . (از اقرب الموارد). || توانا بر چیزی : فلان عض سفر؛ سخت ورزنده و توانا بر سفر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیکودارنده ٔ مال . (منتهی الارب ). قیم برای مال . (از اقرب الموارد): فلان عض مال ؛ نیکودارنده و اداره کننده ٔمال . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || زُفت . (منتهی الارب ). بخیل . (اقرب الموارد). || مرد سخت . (منتهی الارب ). رجل شدید. (اقرب الموارد). || زیرک . (منتهی الارب ). داهیة. (اقرب الموارد). || رسا. (منتهی الارب ). ج ، عُضوض (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، و أعضاض . (اقرب الموارد). || اسم جنس هر درخت کوچک خاردار، و گویند اسم نوعی از خار است . (مخزن الادویة). درخت خار خرد، و گویند درخت طلح و عوسج و سَلَم و سیال وسَرح ۞ و عرفط و سَمُر و شَبَهان ۞ و کَنَهبَل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عُض ّ. و رجوع به عُض ّشود. || کلیدان که گشاده نشود. (منتهی الارب ). آنچه گشوده نشود از اغالیق و قفل ها. (از اقرب الموارد). ج ، أعضاض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حساب از خود داشتن . [ ح ِ اَ خُد ت َ ] (مص مرکب ) به خود مغرور بودن . (مجموعه مترادفات ص 256) : خاکساری پیش مغروران ندارد اعتبارگر حسابی داری...
جام پر از شیر و می . [ م ِ پ ُ اَ رُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) پیاله ٔ بلور و حلبی و مانند آن . (آنندراج ). || کنایه از پیاله ٔ پر از آب کوثر باشد....
همه ما می دانیم که اگر مویی درون کاسه ماست بیافتد ، زود از آن کاسه بیرون می کشیم و این هنری نیست. اما "ماست را از مو کشیدن " به معنی این است که فلانی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در لغت به معنی دعایی برای محافظت فرد از بلایا توسط خداوند است . در استعاره به معنی : می دانم شما به من کم لطفی می کنید یا خواهید کرد ، اما من از خداو...
نخستین فیلم سینمایی ایرانی که در سال 1389 هجری شمسی ساخته شد و برنده‌ی جایزه‌ی اسکار گردید. کارگردان آن اصغر فرهادی است که "درباره‌ی الی"، "چهارشنبه س...
گریه از چشم گشادن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ اَ چ َ / چ ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از چشم را به گریه آوردن : موی زیادت چو برآید ز چشم گریه سیار گش...
نام از شکم افتادن . [ اَ ش ِ ک َ اُ دَ ] (مص مرکب ) نابوده و معدوم شدن . (ناظم الاطباء).
لقمه از آهن چشیدن . [ل ُ م َ / م ِ اَ هََ چ َ دَ ] (مص مرکب ) لقمه ٔ آهن چشیدن . کنایه از زخم خوردن است . (آنندراج ) : آنکه سرش زرکش سلطان ک...
جان از کون دررفتن . [ اَ دَ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مردن . (ناظم الاطباء). ظاهراً هنگامی بکار میرود که بخواهند مردن کسی را بزشتی و تحقیر یاد کنند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.