اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عضاض

نویسه گردانی: ʽḌAḌ
عضاض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) آنچه گزیده و خورده شود در خوردنی ، و از آن جمله است : ما عندنا عضاض ؛ یعنی آنچه قابل خوردن باشد نزد ما نیست . (از منتهی الارب ). آنچه گزیده شود آنگاه خورده شود، چنانکه گویند: لم یذق عضاضاً. (ازاقرب الموارد). || درخت گنده . (منتهی الارب ). آنچه سطبر باشد از درختان . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عظاظ. [ ع ِ ] (ع مص ) همدیگر را گزیدن . (منتهی الارب ). به معنی عضاض است . (از اقرب الموارد). || با هم سختی کردن . (منتهی الارب ). سخت گردید...
عظاظ. [ ع ِ ] (ع اِ) دشنام آشکار. || شدت مشقت . || سختی جنگ . (از منتهی الارب ). مُعاظّة. رجوع به معاظة شود.
عزعز. [ ع َ ع َ] (ع اِ صوت ) زجر است مر بز را. (منتهی الارب ). اسم است که بزان را بدان زجر کنند. (از اقرب الموارد).
ازاذ. [ اَ ] (ع اِ) نوعی از خرما. رجوع به ازاد شود.
ازاز. [ اَ ] (ع مص ) از. ازیز. سخت جوشیدن : اَزَّت القِدْرُ. || بجوش آمدن : اَزَّت القِدْرُ. || آواز کردن ابر از دور: ازّت السحابة. || چی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.