علواء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLWʼʼ
    
							
    
								
        علواء. [ ع َل ْ ] (ع  اِ) قصه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ). القصة العالیة: سمعنا منه  علواء؛ أی  قصة عالیة. (اقرب  الموارد).  ||  (اِخ ) نام  دو اسب . (منتهی الارب ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        الواء. [ اِل ْ ] (ع  مص ) پیچانیدن  سر. (تاج  المصادر بیهقی ) (از اقرب  الموارد). اعراض  کردن  و سر تافتن . (منتهی  الارب ) (آنندراج ).  ||  دنبال  جن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الواء. [ اَل ْ ] (ع  اِ) ج ِ لِوی ̍.(منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد). رجوع  به  لِوی ̍ شود.-  الواءالبلاد ؛ کرانه های  شهرها. (ناظم  الاطباء).-  الواءا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علوا. [  ] (اِ) صبر و نبات  اوست . (تحفه ٔ حکیم  مؤمن ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الوا. [ اُل ْ ] (اِ) ستاره ، و آنرا به  تازی  کوکب  گویند. (فرهنگ  جهانگیری ) (برهان  قاطع) (از فرهنگ  رشیدی ). ستاره  و کوکب  و کوکب  سیار و برج  فلک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الوا. [ اَل ْ / اِل ْ ]  ۞  (اِ)  ۞  نام  رستنیی است  بغایت  تلخ  که  در دواها بکار برند و آن  مسهل  بودو آنچه  در سقوطره  شود بهتر باشد. (فرهنگ  جهان...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الوا. [ اَل ْ / اِل ْ ] (اِخ )  ۞  نیزه دار رستم . (فرهنگ  رشیدی ) (انجمن  آرا) (فرهنگ  جهانگیری ) (آنندراج ). نام  پهلوان  زابلی  و نیزه دار رستم  که...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الوا. [ اَل ْ ] (اِخ ) از دیههای  «نور». (مازندران  و استرآباد رابینو ص 110 و ترجمه ٔ همان  کتاب  ص 149)  ۞ .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الوآ. [ اِ ] (اِخ )  ۞  (سن ...) (در حدود 588-660 م .) زرگر و خزانه دار کلوتر دوم   ۞  و داگوبر  ۞  که  وزیر مخصوص  بود و آنگاه  اسقف  نواین   ۞  شد.