علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  عبدالواحد مقدسی  حنبلی ، مشهور به  ابن  بخاری  و ملقب  به  فخرالدین  و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  بخاری  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی جلی . [ ع َ؟ ] (اِخ ) ابن  امراﷲبن  عبدالقادر حمیدی  رومی ، مشهور به  ابن حنائی . رجوع  به  علی  حناوی زاده  (ابن  محمد...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بیک . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن  امیر محمد برندق  برلاس  (میرزا...) وی  از شاهزادگان  تیموری  بود. هنگامی  که  محمد بابرشاه  در حال  مرگ  بود و می خو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بیک . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن  قراعثمان . وی  بعد از پدرش  امیر قراعثمان ، بر دیاربکر حاکم  بود و پس  از او پسرش  حسن بیک  به  حکومت  آنجا رسید که ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بیک . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) چاکرلو. وقتی  شاه  اسماعیل  صفوی  پیش  از رسیدن  سلطنت  برای  زیارت  مرقد جدش  شیخ  صفی الدین  به  اردبیل  رفت ، این  علی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بیک . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) ذوالقدرلو. وی  پس  از کشته  شدن  خلیل  سلطان  ذوالقدر، به  امرشاه  اسماعیل  صفوی ، به  حکومت آن  شهر منصوب  شد. (از حبیب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بیگ . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کوهپایه ، بخش  بردسکن ، شهرستان  کاشمر. واقع در 30 هزارگزی  شمال  بردسکن . ناحیه ای  است  کوهستانی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی تپه . [ ع َ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان پنج هزاره ، بخش  بهشهر شهرستان  ساری . واقع در 3 هزارگزی  خاور بهشهر و یک هزارگزی  جنوب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی تقی . [ ع َ ت َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  زین الدین  بحری  (علی  تقی ...). رجوع  به  علی  بحری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بار. [ ع َ ] (اِخ ) وی  سردار لشکر سلطان  محمود سلجوقی  بود و وقتی  محمود از عم  خود سلطان  سنجر شکست  خورد، سلطان  سنجر درباره ٔ این  علی بار از ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی بدر. [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) (مولانا...) وی  معاصرامیرتیمور گورکانی  و از جمله  شعرای  دارالسلطنه ٔ هرات  بود. و در سال  791 هَ . ق . که  میرزا میر...