اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۴ ثانیه
علی هاشمی . [ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) شاعری است و قسمتی از اشعار او درمجالس النفائس آمده است . (از الذریعه ج 9 ص 764).
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری شود.
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن محمدبن عبدالمعین بن عون هاشمی . آخرین امیر سلسله ٔ هاشمیان است که در حجاز لقب «ملک »...
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حیدربن محمدبن احمد هاشمی حسنی تهامی . رجوع به علی تهامی شود.
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی عباسی . مکنی به ابوالحسن . وی از امراء و ولاة بود. در سال 169 هَ...
علی هاشمی . [ ع َی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن میمون بن ابی بکربن علی بن میمون بن ابی بکربن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی...
علی وداعی . [ ع َ ی ِ وِ ] (اِخ ) ابن مظفربن ابراهیم ، و یا هدیةبن عمربن یزید کندی اسکندرانی دمشقی . متوفی در 716 هَ . ق . رجوع به علاءالدین ...
علی ودانی . [ ع َ ی ِ وَدْ دا ] (اِخ ) مکنی به ابوالمعارک . رجوع به ابوالمعارک (علی ...) شود.
علی واحدی . [ ع َ ی ِ ح ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن علی واحدی نیشابوری شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) ...
علی واسطی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن معتوق واسطی . مشهور به ابن ثردة (یا ابن فردة). وی از عقلای مجانین بود و شعر نیک م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.