علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۷ ثانیه
علی نسابة. [ ع َ ی ِ ن َس ْ سا ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن محمدبن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی . مشهور به نسابة و مکنی به ابوالحس...
علی نطنزی . [ ع َ ی ِ ن َ طَ ] (اِخ ) (علیقلی ...). رجوع به علیقلی شود.
علی نظاری . [ ع َ ی ِ ن َظْ ظا] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمد نظاری . امیر «بعدان »در یمن . او قلعه ای بنام «جب » داشت که ارتفاع آن مشهور بود...
علی نمیری . [ ع َ ی ِ ن ُ م َ ] (اِخ ) دارقطنی گوید که وی از صحابه بوده است . (از الاصابه ج 4 قسم اول ).
علی نمیری . [ ع َ ی ِ ن ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ششتری نمیری اندلسی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی ششتری شود.
علی نوایی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) وی از وزرا بود و در سال 906 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- بدائع الوسط. 2- محبوب القلوب فی الاخلاق . (از کشف ...
علی نثاری . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد قیصری رومی حنفی . مشهور به نثاری . فقیه بود و به قسطنطنیة سفر کرد و در آنجا در سال 1110 هَ . ق . درگ...
علی نوفلی . [ ع َ ی ِ ن َ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیمان نوفلی . راوی است و از عبدالرحمان بن عباس روایت می کند. و ذکر او در الموشح آمده است...
علی نجاری . [ ع َ ی ِ ن َج ْجا ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی الدین بخاری (یا نجاری ) مکی شافعی . رجوع به علی بخاری (ابن احمدبن ...) شود.
علی نجاری . [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.