علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۸ ثانیه
علی بوسنوی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ )ابن زکی بوسنوی رومی حنفی . لغوی بود و در سال 1123 هَ . ق . درگذشت . او راست : شرح تحفةالشاهدی ، در لغت . (ا...
علی بوسنوی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بوسنوی ، ملقّب به عالی . از قضات بود و در قسطنطنیه سکونت داشت و درسال 1057 هَ . ق . درگذشت .او ...
علی بزرکان . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) سیاستمدار و مورخ عراقی متوفی در سال 1378 هَ . ق . در بغداد. وی در انقلاب عراق در سال 1920 م . شرکت داشت . و...
علی بستیغی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمد بستیغی نیشابوری . محدث بود. و رجوع به علی (ابن احمد...) شود.
علی بسطامی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمودبن محمدبن مسعودبن محمودبن محمدبن محمدبن محمدبن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی ...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) مکنّی به ابوطالب . مؤلف کتاب عیون التواریخ بودو حمداﷲ مستوفی از آن نقل کرده است . (از حبیب السیر چ خیا...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عمربن خلیل ، مشهور به خازن و ملقب به علاءالدین . رجوع به خازن شود.
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ بغدادی ، مکنّی به ابوخطاب . مقری و صوفی و مؤدب بود که در سال 392 هَ . ق . متولد شد و د...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن هبل تبریزی بغدادی موصلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین . رجوع به علی تبریزی ش...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. رجوع به علی قصار شود.