علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۵ ثانیه
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمد بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. رجوع به علی قصار شود.
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبغدادی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن مرزبان . وی فقیه بود و تحصیلات خود را در بغداد ...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی زاهی شود.
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل جوهری ، ملقّب به علم الدین و مشهور به رکاب سالار و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علم الدین ج...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن انجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبیداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی ، مشهور به ابن ساعی و ملقّب به تاج...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن جعدبن عبید هاشمی جوهری بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جوهری شود.
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن حسن بن بل بغدادی . محدث بود و از ابوالقاسم ربعی حدیث شنیده است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی زمیلی بغدادی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه و اصولی و لغوی و نحوی . وی در سنین جوانی ...
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن حسن علوی بغدادی ، مشهور به ابن اعلم و مکنّی به ابوالقاسم . ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری ....
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ )ابن حسین بن علی بن محمد بغدادی حائری ، مشهور به درویش . فقیه و متکلم و ادیب و شاعر و عالم در زبان عربی ....