اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس (امیر...). در سال 322 هَ . ق . که معزالدوله به اشاره ٔ برادر بزرگتر خود عمادالدوله به قصد تسخیر کرمان روان شد، این علی بن الیاس (در روضةالصفا نام او محمد ذکر شده است ) حاکم کرمان بود و در آنجا متحصن شد و روزها لباس رزم میپوشید و به جنگ معزالدوله میرفت اما شبها وسایل پذیرائی و خوراک برای معزالدوله می فرستاد. و چون معزالدوله علت این تناقض را از وی پرسید، جواب گفت که روزها مطابق وظیفه ٔ خود با تو که دشمن ولایت من هستی میجنگم ولی شبهاوظیفه ٔ دیگر خود را نسبت به تو که در ولایت ما مهمان هستی انجام میدهم . معزالدوله ازین جواب منفعل گشت وموقتاً از تسخیر کرمان صرف نظر کرد، تا اینکه پس از علی پسرش الیسع به حکومت رسید و معزالدوله توانست کرمان را تصرف کند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 425).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۰ ثانیه
علی چین . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی ، بخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 10 هزارگزی شمال خاور...
علی حر. [ ع َ ی ِ ح ُ ر ر ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن محمد حرعاملی . عالم و شاعر و نثرنویس بود. وی در سال 1048 هَ . ق . در راه مکه درگذشت . ا...
علی حر. [ ع َ ی ِ ح ُرر ] (اِخ ) ابن سعیدبن محمدبن احمدبن محمدبن حسن بن محمدبن علی بن محمدبن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حرعاملی جبعی...
علی حر. [ ع َ ی ِ ح ُرر ] (اِخ ) ابن محمد حرعاملی کرکی . نویسنده و ادیب و شاعر بود و بسال 1015 هَ .ق . درگذشت . او را مجموعه ٔ اشعاری است . (از...
علی حده . [ ع َ لا ح ِ دَ ] (ع ق مرکب ) علی حدة. جداگانه . (ناظم الاطباء) : ارسلان خان فرمود تا جویی علی حده کنند «بیکند» را چنانکه آب بعین ...
علی حدة. [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن مذحجی ، مشهور به حدة و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مذحجی شود.
علی جنی . [ ع َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آواجیق ، بخش حومه ٔ شهرستان ماکو. این ده مشهور به علوجنی شده است . رجوع به علوجنی شود. (از...
علی جوق . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترک ، شهرستان ملایر. واقع در 42 هزارگزی شمال ملایر، و 12 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ ملایر به همدان . ...
علی حال . [ ع َ لا ] (ع ق مرکب ) علی الحال . علی ای حال . بر هر حال . در هر حال . به هرحال . رجوع به «علی ای حال » شود : نوگشته کهن شود علی ...
علی جان . [ ع َ ] (اِخ ) (خواجه ...) وی از بزرگان خراسان بود. و در سال 928 هَ . ق . از جانب امیرخان ، با چند تن از بزرگان دیگر نزد طهماسب میرزا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.