اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بلیق حاجب . وی در اوایل خلافت القاهر باﷲ عباسی منصب حجابت او را عهده دار بود، ولی پس از مدتی چون برخی از بزرگان که علی و پدرش بلیق بن مقلة نیز جزء آنان بودند، شروع به مخالفت با القاهر باﷲ کردند. القاهر نیز آنان را به قتل رساند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 296).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۰ ثانیه
مانده علی . [ دَ / دِ ع َ ] (اِ مرکب ) پدر و مادری که هرچه بچه پیدا کنند زود بمیرد و بچه هاشان پانگیرند، اسم بچه آخری را اگر پسر باشد، «آقاما...
ترجمه: «قیاس کن بر این». توضیح: بعد از بیان مطلبی به موارد مشابه آن اشاره می شود و برای این که برسانند که حکم این موارد مشابه مانند همان موردی است که ...
قِصَّ علی هذا. عبارتی است عربی که به نظر می رسد تنها در متن های فارسی، به معنی های «غیره»، «از اینجمله» و «مانند اینها»، بکار می رود. از کاربُرد عمومی...
علی وفایی . [ ع َ ی ِ وَ ] (اِخ ) ابن عبدالبر حسنی شافعی . مشهور به وفایی وملقب به جمال الدین . فقیه و صوفی و محدث بود. وی در سال 1170 هَ ...
علی وفایی . [ ع َ ی ِ وَ] (اِخ ) ابن محسن صعیدی مالکی شاذلی وفایی . مشهور به رمیلی و مکنی به ابوصلاح . رجوع به علی رمیلی شود.
علی وشاحی . [ ع َ ی ِ وِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی آل محفوظ وشاحی اسدی کاظمی . رجوع به علی محفوظ شود.
علی ونیسی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحسن (1130 - 1222 هَ . ق .). او راست : 1- حاشیه بر شرح سید بر المواقف العضدیة. 2- حاشیه بر القطب ...
علی وطاسی . [ ع َ ی ِ وَطْ طا ] (اِخ ) ابن محمد الشیخ بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون . وی سومین و آخری...
علی وطاسی . [ ع َ ی ِ وَطْ طا ] (اِخ ) ابن یوسف بن زیان وطاسی . مکنی به ابوحسون . وزیر عبدالحق بن عثمان در فاس . وی درسال 852 یا 853 هَ . ق ...
علی والبی . [ ع َ ی ِ ل ِ ] (اِخ ) ابن سالم بن مخارق والبی . مولای عباس بن عبدالمطلب . متوفی در سال 123 هَ . ق . او را تفسیر است برقرآن کریم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.