علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم (188 تا 249 هَ . ق .). شاعر دربار المتوکل عباسی . رجوع به ابن جهم و نیز به کتب ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 54 و کشف الظنون ص 803 و تاریخ بغداد ج 11 ص 367 و طبقات الشعراء ابن معتز ص 151 و الموشح مرزبانی ص 344 و الاغانی ج 10 و ص 20 و کامل التواریخ ابن اثیر ج 7 ص 249 و طبقات الحنابلة ص 164 و دیوان ابن جهم تألیف خلیل مردم .
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) تاج الدین ، مکنّی به ابوالمکارم . وی عالم و فقیه بود وتالیفاتی در امور شرعی داشت . و در سال 712 هَ . ق . درگذشت . (از معج...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی از امرای بزرگ دربار سلطان شمس الدین التمش بود. وقتی در روز سه شنبه بیست وششم صفر سال 630 هَ . ق . سپاه ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) اختیارالدین ، ابن احمد (دهقان ...). ممدوح سوزنی . رجوع به علی (ابن احمد) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شرف الدین . وی از جانب سلطان ملکشاه ، والی حلب ومحصل خراج انطاکیه بود. وقتی در سال 477 هَ . ق . سلیمان شاه بن قتلمش ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شرف الدین مرعشی . رجوع به علی مرعشی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شمس الدین . از فضلای قرن چهاردهم هَ . ق . او راست : التنویرالکافی فی التصویر الفوتوغرافی (فتوگرافی )، که در سال 1319 هَ ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ضیاءالدین (امیر...). حاکم مرو. رجوع به ضیاءالدین علی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) عبداﷲ پوری . رجوع به علی پوری شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.