 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی  از امرای بزرگ  دربار سلطان  شمس الدین  التمش  بود. وقتی  در روز سه  شنبه  بیست وششم  صفر سال  630 هَ . ق . سپاه  سلطان  شمس الدین  پس  از یازده  ماه  محاصره ٔ قلعه ٔ کوالیار واقع در هندوستان ، توانست  آن  را بگشاید و کوتوال  آن  قلعه  فرار کرد، رشیدالدین  علی  از جانب  سلطان  به  حکومت  آن  سرزمین  منصوب  گشت . (از حبیب السیر چ  خیام  ج 2 ص 618).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َل ْی ْ ] (ع  مص ) بالای  سقف  برآمدن . (از منتهی الارب ). بالا رفتن  و صعود کردن . (از تاج  العروس ) (اقرب  الموارد) (متن  اللغة). عِلْی . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َل ْی ْ ] (اِخ ) موضعی  است  در جبال  هذیل . و در شعر امیةبن  ابی عائذ آمده  است  : لمن  الخیام  بعلی  فالاحراص فالسودتَین  فمجمع الابواص .(...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ِل ْی ْ ] (ع  مص ) بالای  سقف  برآمدن . (از منتهی الارب ). بالا رفتن  و صعود کردن . (از تاج  العروس ) (متن  اللغة). عَلْی . عُلی ّ. رجوع  به...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ُل ْی ْ ] (ع  اِ) بزرگان  و اشراف  و أجله . (از متن  اللغة).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ع َ لا ] (ع  جرف  جر) بر. (ناظم  الاطباء). برای  استعلا بکار رود. (از منتهی الارب ) (از لسان  العرب ) (تاج  العروس ) (مغنی  اللبیب ). مانند«  :...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ُ لا ] (ع  اِمص ) بزرگی  و بلندی  قدر و بلندی  در منزلت . (منتهی الارب ). بزرگی  و شرف . (از اقرب  الموارد). رجوع  به  علا شود.  ||  (ص ، اِ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) شهری  است  به  سواد وادی القری . (منتهی الارب ) (از متن  اللغة).علا. (معجم  البلدان ) (متن  اللغة). موضعی  است  از ناحیه ٔ واد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) موضعی  است  به  دیار غطفان . (منتهی الارب ). علا. (معجم  البلدان ) (متنن  اللغة).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) چند چاه  است  به  دیار کلاب . (منتهی الارب ). چاههایی  است  نزدیک  حصا از دیار کلاب . (از معجم  البلدان ). چاههایی  به  دیار ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) موضعی  است  به  دیار بنی تمیم . (از متن  اللغة). علا. (متن  اللغة).