علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن (یا حسین ) علوی بغدادی ،مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن أعلم . ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری . رجوع به ابن اعلم و علوی (علی بن حسن ...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 64 و ایضاح المکنون ج 1 ص 621 و اعیان الشیعة ج 41 ص 35 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 80 و هدیة العارفین ج 1 ص 682.
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) تاج الدین ، مکنّی به ابوالمکارم . وی عالم و فقیه بود وتالیفاتی در امور شرعی داشت . و در سال 712 هَ . ق . درگذشت . (از معج...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی از امرای بزرگ دربار سلطان شمس الدین التمش بود. وقتی در روز سه شنبه بیست وششم صفر سال 630 هَ . ق . سپاه ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) اختیارالدین ، ابن احمد (دهقان ...). ممدوح سوزنی . رجوع به علی (ابن احمد) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شرف الدین . وی از جانب سلطان ملکشاه ، والی حلب ومحصل خراج انطاکیه بود. وقتی در سال 477 هَ . ق . سلیمان شاه بن قتلمش ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شرف الدین مرعشی . رجوع به علی مرعشی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شمس الدین . از فضلای قرن چهاردهم هَ . ق . او راست : التنویرالکافی فی التصویر الفوتوغرافی (فتوگرافی )، که در سال 1319 هَ ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ضیاءالدین (امیر...). حاکم مرو. رجوع به ضیاءالدین علی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) عبداﷲ پوری . رجوع به علی پوری شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.