اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمار

نویسه گردانی: ʽMAR
عمار. [ ع َ ] (ع اِ)عماری . (ناظم الاطباء). عماری را گویند و آن چیزی است دراز شبیه به کجاوه و به عربی هودج خوانند. (برهان قاطع). صاحب آنندراج پس از نقل معنی کلمه آنچنان که در برهان آمده است گوید: و به این معنی ، با فتح و تشدید نیز آمده [ عَمّار ] لیکن ظاهر آن است که بتخفیف ، کنایه از زین و ستام باشد نه عماری :
همه جامه و گوهر شاهوار
همه تازی اسپان بزرین عمار.

فردوسی (از آنندراج ).


اما این بیت در فرهنگ رشیدی ، بعنوان شاهد برای «عمار» بمعنای «عماری » آمده و مصراع دوم آن چنین است : «همه تازی اسپان زرین عمار» و در شاهنامه ٔ چ بروخیم ج 1 ص 63 همین بیت چنین آمده است :
همان جامه و گوهر شاهوار
همان اسپ تازی به زرین عذار.
(با نسخه بدل «فسار» از چ کلکته ).و «ولف » در فهرست خود «عمار» را زین اسب معنی کرده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عمار زعفرانی . [ ع َم ْ ما رِ زَ ف َ ] (اِخ ) ابن عمارة زعفرانی بصری ، مکنی به ابوهاشم و مشهور به صاحب الزعفرانی . محدث بود. رجوع به ابوهاشم ...
عمار طبرستانی . [ ع َم ْ ما رِ طَ ب َ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحسین . وی ممدوح متنبی شاعر است و متنبی قصیده ای در مدح عمار دارد که رشیدالدین ...
ابن عمار ثقفی . [ اِ ن ُ ع َم ْ مارِ ] مکنی به ابوالعباس ، احمدبن عبیداﷲبن محمدبن عمار ثقفی کاتب . او با ابوعبداﷲ محمدبن جراح مصاحبت داشته ...
عمار استرآبادی . [ ع َم ْ ما رِ اِ ت َ ] (اِخ ) ابن رجاء تغلبی استرآبادی ، مکنی به ابویاسر. رجوع به عمار تغلبی شود.
همچنین در روایات دینی اسلامی و ...مورت یا مورد گیاهی است مقدس در آیین زرتشت. در کتاب بندهش در بخش آفرینش گیاهان این گیاه نماد اهورا مزدا است.[نیازمند ...
آمار. (اِ) احصائیّه . (فرهنگستان ).
آمار. (اِ) (از پهلوی به معنی شمار) آماره . آوار. آواره . اَواره . اَوارِجه . حساب : آنگهی گنجور مشک آمار کردتا مر او را زآن نهان بیدار کرد. رو...
امار. [ اِ ] (اِخ ) ۞ الیویه گلو، ملقب به گوستاو. رمان نویس فرانسوی . وی در پاریس بدنیا آمد (1818-1883 م .). او راست : رمانهای ماجراها ۞ که...
امار. [ اُ ] (اِخ ) ۞ یکی از سرداران پارسیها در جنگ با اسکندر.وی سردار سپاهیان اجیر (یونانی ) بود و در جنگ مذکورکشته شد. رجوع به ایران باس...
امار. [ اَم ْ ما ] (ع ص ) بسیارفرمان . کثیرالامر. مبالغه ٔ آمر.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۲ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.