اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمار

نویسه گردانی: ʽMAR
عمار. [ ع َ ] (ع اِ)عماری . (ناظم الاطباء). عماری را گویند و آن چیزی است دراز شبیه به کجاوه و به عربی هودج خوانند. (برهان قاطع). صاحب آنندراج پس از نقل معنی کلمه آنچنان که در برهان آمده است گوید: و به این معنی ، با فتح و تشدید نیز آمده [ عَمّار ] لیکن ظاهر آن است که بتخفیف ، کنایه از زین و ستام باشد نه عماری :
همه جامه و گوهر شاهوار
همه تازی اسپان بزرین عمار.

فردوسی (از آنندراج ).


اما این بیت در فرهنگ رشیدی ، بعنوان شاهد برای «عمار» بمعنای «عماری » آمده و مصراع دوم آن چنین است : «همه تازی اسپان زرین عمار» و در شاهنامه ٔ چ بروخیم ج 1 ص 63 همین بیت چنین آمده است :
همان جامه و گوهر شاهوار
همان اسپ تازی به زرین عذار.
(با نسخه بدل «فسار» از چ کلکته ).و «ولف » در فهرست خود «عمار» را زین اسب معنی کرده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عمار خطمی . [ ع َم ْ ما رِ خ َ ] (اِخ ) ابن أوس بن خالدبن عبیدبن امیةبن عامربن خطمه ٔ انصاری خطمی . «ذهبی » نام او را عمار و «ابن حجر» آن ر...
عمار سبائی . [ ع َم ْ مارِ س َ ] (اِخ ) ابن شبیب سبائی . صحابی است . و نام اورا «عمارة» دانسته اند. رجوع به عماره ٔ سبائی شود.
عمار سدوسی . [ ع َم ْ ما رِس ُ ] (اِخ ) ابن حارث سدوسی . وی از یاران علی بن ابی طالب علیه السلام بود و در جنگ جمل به دست ابن الیثربی شهید ...
عمار راشدی . [ ع َم ْ ما رِ ش ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوراشد و مشهور به غربی . رجوع به عمار غربی شود.
عمار راشدی . [ ع َم ْ مارِ ش ِ ] (اِخ ) ابن احمد عجرود شرقی راشدی . وی از حکام مراکشی «تمبکتو»، شهری از سودان بود، از سال 1073الی 1076 هَ .ق ...
عمار عبادی . [ ع َم ْ ما رِ ع َب ْ با ] (اِخ ) وی از داعیان بنی عباس درعهد هشام بن عبدالملک بود. و چون کار این داعیان بالاگرفت ، اسدبن عبداﷲ ...
عمار کنانی . [ ع َم ْ ما رِ ک ِ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامربن مالک بن کنانةبن قیس بن حصین بن وذیم کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظ...
عمار مالکی . [ ع َم ْ ما رِ ل ِ ] (اِخ ) ابن حمیده ٔ تونسی مالکی . رجوع به عمار تونسی (ابن حمیدة...) شود.
عمار مالکی . [ ع َم ْ ما رِ ل ِ ] (اِخ ) راشدی مالکی ، مکنی به ابوراشد و مشهور به غربی . رجوع به عمار غربی شود.
عمار مذحجی . [ ع َم ْ ما رِ م َ ح ِ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . رجوع به عمار کنانی شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.