عمران
نویسه گردانی:
ʽMRʼN
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حصین بن عبیدبن خلف بن عبدنهم بن حذیفةبن جهمةبن غاضرةبن حبشةبن کعب بن عمرو خزاعی ، مکنی به ابونُجَید. از صحابیان و محدثان بود. رجوع به عمران خزاعی شود.
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
باغ اسحاق بن عمران . [ غ ِ اِ ق ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) از طسوج لنجرود. (تاریخ قم ص 113).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
امران . [ اَ ] (ع اِ) امران الذراع ؛ پی رش دست و دوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصبی است درذراع . (اقرب الموارد) ۞ .
امران . [ اَ م َرْ را ](ع اِ) ۞ بصیغه ٔ تثنیه درویشی و پیری سخت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). در اساس است : نزل به الام...