گفتگو درباره واژه گزارش تخلف امران نویسه گردانی: ʼMRʼN امران . [ اَ ] (ع اِ) امران الذراع ؛ پی رش دست و دوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصبی است درذراع . (اقرب الموارد) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی امران امران . [ اَ م َرْ را ](ع اِ) ۞ بصیغه ٔ تثنیه درویشی و پیری سخت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). در اساس است : نزل به الام... عمران عمران . [ ع َ ] (ع اِ) دو طرف هر دو آستین . و آن را به فتح میم نیز خوانند و گویا اصح باشد. (از منتهی الارب ). رجوع به عَمَر شود. عمران عمران . [ ع َ ] (ع اِ)دو گوشت پاره بالای لهات آویخته . (منتهی الارب ). دو گوشت پاره که بر ملازه آویخته است . (از اقرب الموارد). عمران عمران . [ ع َ ] (ع ص ) کسی که زمان درازی زیست کرده باشد. (ناظم الاطباء). عمران عمران . [ ع ُ ] (ع مص ) لازم گرفتن شخص مال یا منزل خود را. عِمارة. عُمور. (از اقرب الموارد). رجوع به عمارة و عمور شود. عمران عمران . [ ع ُ ] (ع اِمص ) آبادانی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صاحب آنندراج این کلمه را به ضم اول و فتح دوم ضبط کرده و معنی آن ر... عمران عمران . [ ع َ ] (اِخ ) نام دو تن از تازیان ، یعنی عمروبن جابر و بدربن عمرو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عمران عمران . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ). عمران عمران . [ ع َ ] (اِخ ) (أبرق ...) موضعی است به دیار عرب . نام آن در شعر دوس بن ام غسان یربوعی آمده است . (از معجم البلدان ). عمران عمران . [ ع َ م َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود