عمران
نویسه گردانی:
ʽMRʼN
عمران . [ ع ِ] (اِخ ) ابن عامربن حارثة از أزد. پادشاهی است جاهلی و یمانی . وی صاحب تاج و کاهن و از تبابعه ٔ یمن بود و در زمان خود اعلم مردم بشمار می رفت . او را عمری طولانی بود و پایتخت مملکتش «مأرب » بوده است و در همین شهر درگذشت . (از الاعلام زرکلی از التیجان ص 264).
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابی عمرو. وی از اطبای ماهر بود و در طب خدمت امیر عبدالرحمان میکرد. و اورا تألیفاتی در طب است . (از عیون الانباء ج 2...
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابی عطاء واسطی ، مکنی به ابوحمزه . تابعی بود. رجوع به ابوحمزه ٔ واسطی شود.
عمران . [ ] (اِخ ) نام بطنی است از ثعلبة طی ، از قحطانیه . و منازل آنان در قسمتهای شرقی دیار مصر و قسمتهای غربی بلاد شام قرار داشت .(از معج...
عمران . [ ] (اِخ ) نام یکی از عشایر یمن است که در شمال حدیده سکونت دارند. (از معجم قبائل العرب ج 2).
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب ، منشعب از بنی اشعر بوده است . (از تاریخ قم 283).
عمران . [ ع ِ ] (اِخ ) (آل ...) نام سوره ٔ سوم از قرآن کریم است که مدنی است و پس از سوره ٔ بقره و پیش از سوره ٔ نساء واقع و شامل دویست آی...
عمران . [ ع ُم َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه . ابوبکر و عمر. (اقرب الموارد). ابوبکر صدیق و عمربن الخطاب ، یا عمربن الخطاب و عمربن عبدالعزیز. و اولی ...
عمران . [ ع ُ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد مراد در جَوف . و یکی ازایام عرب در آن روی داده است . (از معجم البلدان ).
عمران . [ ع َ م َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
عمران . [ ع َ ] (اِخ ) (أبرق ...) موضعی است به دیار عرب . نام آن در شعر دوس بن ام غسان یربوعی آمده است . (از معجم البلدان ).