عمران 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽMRʼN 
    
							
    
								
        عمران . [ع ِ ] (اِخ ) ابن  عمرو مُزَیقیأبن  عامر ماءالسمأبن  حارثة الغِطریف بن  امری ءالقیس  البَطریق بن  ثعلبة العَنقأبن  مازن بن  عسان . جدی  است  جاهلی  و بطن  عمران بن  مزیقیاء منتسب  به  اوست . (معجم  قبائل  العرب  از جمهرة انساب  العرب  ابن  حزم  ص  347 و نهایةالارب  نویری  ج  2 ص  314و نهایة الارب  قلقشندی ). رجوع  به  الاعلام  زرکلی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ ] (ع  اِ) دو طرف  هر دو آستین . و آن  را به  فتح  میم  نیز خوانند و گویا اصح  باشد. (از منتهی  الارب ). رجوع  به  عَمَر شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ ] (ع  اِ)دو گوشت پاره  بالای  لهات  آویخته . (منتهی  الارب ). دو گوشت پاره  که  بر ملازه  آویخته  است . (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ ] (ع  ص ) کسی  که  زمان  درازی  زیست  کرده  باشد. (ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع ُ ] (ع مص ) لازم  گرفتن  شخص  مال  یا منزل  خود را. عِمارة. عُمور. (از اقرب  الموارد). رجوع  به  عمارة و عمور شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع ُ ] (ع  اِمص ) آبادانی . (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد). صاحب  آنندراج  این  کلمه  را به  ضم  اول  و فتح  دوم  ضبط کرده  و معنی  آن  ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ ] (اِخ ) نام  دو تن  از تازیان ، یعنی  عمروبن  جابر و بدربن  عمرو. (ناظم  الاطباء) (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی  است  به  یمن . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ ] (اِخ ) (أبرق ...) موضعی  است  به  دیار عرب . نام  آن  در شعر دوس بن  ام غسان  یربوعی  آمده  است . (از معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع َ م َ ] (اِخ ) موضعی  است . (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران . [ ع ُ ] (اِخ ) موضعی  است  در بلاد مراد در جَوف . و یکی  ازایام  عرب  در آن  روی  داده  است . (از معجم  البلدان ).