عمران 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽMRʼN 
    
							
    
								
        عمران . [ع ِ ] (اِخ ) ابن  عمرو مُزَیقیأبن  عامر ماءالسمأبن  حارثة الغِطریف بن  امری ءالقیس  البَطریق بن  ثعلبة العَنقأبن  مازن بن  عسان . جدی  است  جاهلی  و بطن  عمران بن  مزیقیاء منتسب  به  اوست . (معجم  قبائل  العرب  از جمهرة انساب  العرب  ابن  حزم  ص  347 و نهایةالارب  نویری  ج  2 ص  314و نهایة الارب  قلقشندی ). رجوع  به  الاعلام  زرکلی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمران  برمکی . [ ع ِ ن ِ ب َ م َ ] (اِخ ) ابن  موسی بن  یحیی بن  خالد برمکی . وی  از برامکه  بود و پدرش  او را به  جانشینی  خود بر حکومت  سند قرار داد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران سدوسی . [ ع ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابن  حِطّان بن  ظبیان بن  لوذان بن  حرث بن  سدوس  سدوسی  یا هذلی ، مکنی  به  ابوشهاب . از تابعیان  مشهور است . وی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مجموعه مهندسی عمران یا رشته عمران یکی از رشته های پر اهمیت و جذاب در مجموعه رشته های آزمون سراسری است که داوطلب در گروه آزمایشی علوم ریاضی و فنی می تو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران  واسطی . [ ع ِ ن ِ س ِ ] (اِخ ) ابن  ابی عطاء واسطی ، مکنی  به ابوحمزه . تابعی  بود. رجوع  به  ابوحمزه ٔ واسطی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران  عطاردی . [ ع ِ ن ِ ع ُ رِ ] (اِخ ) ابن  ملحان  عطاردی ، مکنی  به  ابورجاء. نام  او راعمران بن  تیم  نیز گفته اند. وی  صحابی  بود و در صفةالصفوة...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران  صنعانی . [ ع ِ ن ِ ص َ ] (اِخ ) ابن  عبدالرحمان  صنعانی ، مکنی  به  ابوالهذیل . محدث  است . رجوع  به  ابوالهذیل  (عمران بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پور دخت  عمران . [ رِ دُ ت ِ ع ِ ] (اِخ ) عیسی بن  مریم  : ای  زنده  شد بتو تن  مردم مانا که  تو پور دخت  عمرانی . ناصرخسرو.رجوع  به  عیسی بن  مریم  ش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران  سختیانی . [ ع ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابن  موسی بن  مجاشع سختیانی ، مکنی  به  ابواسحاق . محدث  بود و در جرجان  متولد شد و در سال  305 هَ .ق . در همی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمران  اسرائیلی . [ ع ِن ِ اِ ] (اِخ ) ابن  صدقه ٔ اسرائیلی ، ملقب  به  اوحدالدین . وی  از اطبای  مشهور اواخر قرن  ششم  و اوایل  قرن  هفتم  هجری  است ...