اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنق

نویسه گردانی: ʽNQ
عنق . [ ع َ ن َ ] (ع اِمص ) درازی گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درازی و سطبری گردن . (از اقرب الموارد). || نوعی از رفتار شتاب ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوعی سیر و حرکت کردن شتاب آمیز و گشاده و وسیع، برای شتر و ستور. و آن اسم است از «اعناق » چنانکه گویند: یا ناق سیری عنقاً فسیحا؛ یعنی ای ماده شتر، با شتاب و گشاده حرکت کن . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
انق . [ اَ ن ِ ] (ع ص ) شی ٔ انق ؛ چیز نیکو و خوشنما. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عانق . [ ن ِ ] (اِخ ) یوم عانق ؛ روزی است مر عربان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.