اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنقاء

نویسه گردانی: ʽNQAʼ
عنقاء. [ ع َ ] (اِخ ) لقب ثعلبةبن عمروبن عامر ازدی ، بدان جهت که درازگردن بود. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عنقاء. [ ع َ ] ۞ (ع ص ) مؤنث أعنق . زن درازگردن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). رجوع به اعنق شود. || (اِ) سختی ...
عنقاء. [ ع َ ] (اِخ ) پادشاهی بود از قضاعة. (منتهی الارب ).
عنقاء. [ ع َ ] (اِخ ) پشته ای است فوق کوهی بلند. (منتهی الارب ). گویند تپه ای است بالای کوهی کوچک و مشرف ، که عبداﷲبن مجیب قتال چون شخصی...
عنقاء مغرب . [ ع َ ءُ م ُ رِ ] (اِخ ) همان عنقاء است که بصورت توصیف خوانده شود، و عنقاء مُغرب بصورت اضافه نیز خوانده شده است . رجوع به عن...
عنقاء مغربة. [ ع َ ءُ م ُ رِ ب َ ] (اِخ ) همان عنقاء و عنقاء مُغرب است . رجوع به عنقا و عنقاء مُغرب شود.
انقاء. [ اِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || فربه شدن شتران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقر...
انقاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نقا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ نَقا، نَقْو، نِقْو. (از اقرب الموارد). ج ِ نَقْو، نِقو. (منتهی...
عانقاء. [ ن ِ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش . (از المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
عنقا. [ ع َ ] (اِخ ) همان عنقاء است که در تداول فارسی زبانان همزه ٔ آن مانند سایر الفهای ممدود، به تلفظ درنیاید. سیمرغ . اشترکا. عنقای مغرب ....
عنقا. [ ع َ ] (ع اِ) نام سازی است که گردنی دراز دارد. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ) : گهی سماع زنی گاه بربط و گه چنگ گهی چغانه و طنبور و ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.