اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عوراء

نویسه گردانی: ʽWRʼʼ
عوراء. [ع َ ] (اِخ ) بنت سُبَیع. از زنان شاعر عرب بود. رجوع به اعلام النساء ج 3 ص 375 و الحماسه ٔ ابوتمام شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عوراء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعور. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به أعور شود. ج ، عور (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)، عوران ، عیران . (از اقرب ...
عوراء. [ ع َ ] (اِخ ) (دجلةالَ ...) دجله ٔ بصره راگویند. (از معجم البلدان ). شعبه ای از دجله که از مکان کنونی شهر بصره میگذرد. (یادداشت مرحوم...
عوراء. [ ع َ ] (اِخ ) بنت حرب . از سرسخت ترین دشمنان پیامبر اسلام (ص ) بشمار میرفت . و او را در مورد نزول آیه ٔ «تبت یدا أبی لهب » (قرآن 1/111...
عوراء سلیطیة. [ ع َ ءِ ؟ ] (اِخ ) از زنان شاعر عرب بود، و او را اشعاری است در جواب یزیدبن صعق ، بر مرثیه ای که بر بجیر سراییده است ، و داستان...
اورا. [ اَ ] (اِ) حصارو قلعه . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) : زو عدو گر خود رود درحصن هفت اورای چرخ آن کشدکز دست حیدر مالک خیبر کشید.ابن یم...
اورع . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) باورع تر. پارساتر.
جبرائیل عورا. [ ج ِ ] (اِخ ) ابن حنابن میخائیل بن ابراهیم بن حنابن میخائیل عورا. از مورخان است . در سال 1219 هَ .ق . / 1804 م . در دمشق متول...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.