عوق
نویسه گردانی:
ʽWQ
عوق . [ ع ِ وَ ] (ع ص ) مرد بازدارنده از نیکی و حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درنگی کننده و بر درنگ دارنده .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَوِق . (اقرب الموارد). رجوع به عَوِق شود.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عوق . [ ع ُ وَ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز، که آن را عَوق نیز خوانند. (منتهی الارب ). رجوع به عَوق شود.
عوق . [ ع ُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عائق شود. || بازدارنده مردم رااز حاجت خود، و یا جبان و ترس...
عوج ابن عوق در تداول فارسیزبانان به عوج بن عُنُق مشهور است نام مردی افسانهای است. افسانهها دربارهٔ او در افسانهها آمده که او در منزل آدم زاده شد و...
اوق . [ اَ ] (ع مص ) گران شدن بوزن . (آنندراج ). || مشرف شدن بر چیزی . || مایل گردیدن به ... || شآمت آوردن به . (منتهی الارب ) (ناظم ا...