اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عهد

نویسه گردانی: ʽHD
عهد. [ ع َ ] (ع مص ) باران نخستین ِ بهار رسیده شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء): عُهِدَ المکان ، به صیغه ٔ مجهول ؛ به آن مکان «عِهادة» رسید. (از اقرب الموارد). رجوع به عهادة شود. || مدارا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شناختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- عهد خارجی ؛ آن است که پیش از آن چیزی ذکر شده باشد. (از تعریفات جرجانی ).
- عهد ذهنی ؛ آن است که پیش از آن چیزی ذکر نشده باشد. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به ماده ٔ «عهد ذهنی » شود.
|| توحید خدای تعالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). توحید کردن خداوندرا. (از اقرب الموارد). || پیش کسی درآمدن بچیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیش کسی رفتن در کاری . (از اقرب الموارد). || نگاه داشتن مودت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رعایت کردن و حفظ نمودن حرمت . (از اقرب الموارد). || اندرز کردن و پیمان نمودن با کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیمان بستن و شرط نمودن با کسی . (از اقرب الموارد) || ملاقات کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). برخوردن کردن با کسی . || شناساندن و آشنا ساختن . || وفا نمودن به وعده . (از اقرب الموارد). حفظ کردن و رعایت نمودن چیزی را در حالات مختلف . و گویند اصل معنی این کلمه همین است سپس در مورد وثیقه و پیمان ، که مراعات آن لازم است به کار رفته است . (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). || ضمانت کردن نزد کسی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
عهد ازل. {عَ دِ اَ زَ}. (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز و روزگار و عهد/پیمانی که زمان با آن آغاز شد. روز الست. عهد الست. روزی که خداوند خطاب به مردم گفت ...
عهد فلز. [ ع َ دِ ف ِ ل ِزز / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرحله ای است از مراحل زندگی بشر، و آن تالی عهد حجر است که تقریباً هفت هزار سال ...
عهد عتیق . [ ع َ دِ ع َ ](اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پیش از مسیح نوشته شده است . تورات . مقابل عهد جدید که انجیل باشد. (از یادداشت مرحوم ده...
عهد شباب. {عَ دِ شَ}. سالهای جوانی (بیشتر در اشاره به بر سی تا چهل سالگی). ///////////////////////////////////////////////////////////// شاهِدِ عهد شَ...
عهد کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضمانت کردن و شرط نمودن . (ناظم الاطباء). شرط کردن . || وعده دادن . وعده کردن . تعاهد. معاهده کردن . پیما...
عهد قدیم . [ ع َ دِ ق َ ] (اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پیش از مسیح نوشته شده است . (از اقرب الموارد). عهد عتیق . رجوع به عهد عتیق شود.
عَهد اَلَسْت یا اَلَسْت، به عهد و پیمانی اشاره دارد که خداوند در عالم ذرّ از همه آدمیان گرفته است. این اصطلاح برگرفته شده از تعبیر قرآنی «اَلَسْتُ بِر...
خلف عهد. [ خ ُ ف ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیمان شکنی . (یادداشت بخط مؤلف ).
تازه عهد. [ زَ / زِ ع َ ] (ص مرکب ) جدیدالتأسیس . نوبنیان . نو. تازه : بدیبای این دولت تازه عهدعروس جهان را برآرای مهد.نظامی .
حسن عهد. [ ح ُ ن ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش قولی . پایداری در حفظ پیمان : و در این وقت بی سابقه ٔ حقی به حسن عهد توفیق یافت . (کلیل...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.