اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عهد

نویسه گردانی: ʽHD
عهد. [ ع َ هَِ ] (ع ص ) آنکه تیمارداری امور ولایت کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دوست دارنده ٔ ولایتها و عهدها، و آنکه عهده دار امور باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
پیش عهد. [ ع َ ] (ص مرکب )متقدم . سابق زمانی . پیشین . ج ، پیش عهدان : گزارنده ٔ داستانهای پیش چنین گوید از پیش عهدان خویش .نظامی .
حفظ عهد. [ ح ِ ظِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نگاه داشتن پیمان . مقابل نقض عهد. || هوالوقوف عند ماحده اﷲ تعالی لعباده فلایفقد حیث ما امر...
خلف عهد. [ خ ُ ف ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیمان شکنی . (یادداشت بخط مؤلف ).
تازه عهد. [ زَ / زِ ع َ ] (ص مرکب ) جدیدالتأسیس . نوبنیان . نو. تازه : بدیبای این دولت تازه عهدعروس جهان را برآرای مهد.نظامی .
حسن عهد. [ ح ُ ن ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش قولی . پایداری در حفظ پیمان : و در این وقت بی سابقه ٔ حقی به حسن عهد توفیق یافت . (کلیل...
عهد قدیم . [ ع َ دِ ق َ ] (اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پیش از مسیح نوشته شده است . (از اقرب الموارد). عهد عتیق . رجوع به عهد عتیق شود.
عهد کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضمانت کردن و شرط نمودن . (ناظم الاطباء). شرط کردن . || وعده دادن . وعده کردن . تعاهد. معاهده کردن . پیما...
عهد الست . [ ع َدِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زمان الست . روزی که خداوند خطاب به مردم گفت «اء لست ُ بربکم ۞ ». رجوع به الست شود : ا...
عهد بستن .[ ع َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) پیمان بستن و معاهده کردن وقول دادن . (ناظم الاطباء). پیمان بستن . (فرهنگ فارسی معین ). قول و قرار گذارد...
عهد جدید. [ع َ دِ ج َ ] (اِخ ) کتب و اسفار مقدسی که پس از مسیح نوشته شده است . (از اقرب الموارد). انجیل . در مقابل عهد عتیق که تورات باشد. ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.