عیاذ
نویسه گردانی:
ʽYAḎ
عیاذ. (ع مص ) پناه بردن و اندخسیدن . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملتجی گشتن و پناه بردن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن به چیزی ولازم شدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملازم گشتن چیزی را. (از اقرب الموارد). || بچه آوردن آهو ماده و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچه آوردن آهو و شتر و اسب و هر ماده ای . (ناظم الاطباء). بتازگی بچه دار شدن آهو و جز آن . || اقامت کردن با کسی . (از اقرب الموارد). عَوذ. مَعاذ. مَعاذة. رجوع به عوذ و معاذ و معاذة شود.
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آیاز. (اِخ ) ایاز. آیازاویماق . نام غلام محمودبن سبکتکین . این غلام برای کثرت فِراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود...
ایاز. [ اَ ] (اِخ ) نام غلام سلطان محمود : رفته ایاز بر در محمود زاولی طالب معاش غزنی و زاولستان شده . خاقانی .یافته در نغمه ٔ داودسازقصه ٔ م...
همه ایاز. [ هََ م ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ملک اَیاز (درگذشته ۴۴۹ هـ. ق) پسر آیماق ابوالنجم، با نام کامل ابوالنجم ایاز بن اویماق یک برده تُرکتبار بود که علاقه سلطان محمود غزنوی به او مشهور است...
فضیل عیاض . [ ف ُ ض َل ِ ع ِ ] (اِخ ) فضیل بن عیاض عارف معروف : کجاست یحیی و ذاالنون و کو فضیل عیاض ؟شقیق و شبلی و سفیان کجا و حاتم کو؟ ن...
قاضی عیاض . [ ] (اِخ ) ابن موسی بن عیاض اندلسی مغربی مالکی از قبیله ٔ یحصب ، مکنی به ابوالفضل . از مشاهیر ادباء و محدثین عامه است که در ...
چشمه ایاز.[ چ َ م ِ اَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نجف آبادشهرستان بیجار که در 15 هزارگزی شمال خاوری نجف آبادو 2 هزارگزی جنوب شوسه ٔ ب...
کلثوم بن عیاض . [ ک ُ م ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ). قشیری ، امیر افریقا و یکی از سرداران و اشراف شجاع است . هشام بن عبدالملک بعد از عزل عبیداﷲبن الحب...
ابن عیاض مصری . [ اِ ن ُ ض ِ م ِ ] (اِخ ) بعضی کتاب الافصاح و الایضاح فی براینات را بدو نسبت کنند. و او شاگرد جابربن حیان است . (ابن الندیم...
بندقه ای از گِل. گلوله ای (فندق شکل) از گِل. رجوع شود به «بندقة».
توضیحات:
در فرهنگ اسلامی استخاره ای وجود دارد بنام «استخاره بوسیلۀ بنادق»، که ...