عیر
نویسه گردانی:
ʽYR
عیر. [ ع َ ] (ع مص ) بهر سو و این طرف و آن طرف رفتن اسب و سگ ، به جولان . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رها شدن و رفتن اسب و سگ این سوی و آن سوی از شادی ، ویا سرگردان شدن آنها آنچنانکه چیزی آنها را بازنگرداند. (از اقرب الموارد). || آمدن و رفتن مرد. (ناظم الاطباء). آمدوشد کردن شخص با تردید. || منتشر گشتن و شایع شدن قصیده بین مردم . (از اقرب الموارد). || عیب کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || افساد کردن شخص در میان گروهی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ترک کردن شتر نر، ماده شتر دم برداشته ٔ حاضرشده را و به طلب دیگری رفتن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عَیَران شود. || به یک گوشه بیرون شدن ماده شتر به طلب فحل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بهر سو رفتن اسب برای چرا کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ایر. [ اَ ] (ع اِ) نره . ج ، ایور، آیار، آیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آلت تناسل . (برهان ) (هفت قلزم ). ذکر و قضیب . (غیاث ). ذکر. (مهذب الاسم...
ایر. (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تراشه ٔ سیم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). براده ٔ نقره . (ناظم الاطباء). || ...
ایر. [ اَی ْی َ ] (ع اِ) سنگ سخت . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
ایر. [ اَی ْی ِ ] (ع اِ)باد صبا و باد شمال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عائر. [ ءِ ] (ع ص ) از: عَور. (اقرب الموارد). رجوع به عور شود. || آنچه به چشم درد رساند. (منتهی الارب ). هر چه چشم را علت رساند. (از اقرب...
اَئُرَ: (اوستایی) پایین، پست، پایین تر
این واژه پارسی نیست و باید حذف شود
جین ایر معروفترین اثر شارلوت برونته خواهر امیلی برونته (نویسنده بلندیهای بادگیر) و آنا برونته (که به خواهران برونته نیز مشهور هستند) می باشد، که در ...