گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عیران نویسه گردانی: ʽYRʼN عیران . (ع اِ) ۞ گروه ملخ از هر گونه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گروههای متفرق از ملخ . (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۰ ثانیه واژه معنی ایران شید خورشید ایران ایران ویج ایرانویج و موقعیت جغرافیایی اش اشتادیشت: 1و 2 به خشنودی فره ی ایرانیِ مزدا آفریده. اهورامزدا به سپیتمان زرتشت گفت: من فره ی ایرانی را آفریدم که از دست... ایران شناس متخصص ایران شناسی ایران زمین ایران زمین . [ زَ ] (اِخ ) سرزمین ایران . کشور ایران : تو بشناس کز مرز ایران زمین یکی فرد بد نام او آبتین . فردوسی .شگفتی بر او آفرین خواندندورا... ایران پرست ایران پرست . [ رام ْ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ ایران . آنکه ایران را تا حد پرستش دوست داشته باشد. کسی که ایران را بستاید و بپرستد. آنکه ... ایران خدای ایران خدای . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) پادشاه ایران . (فرهنگ فارسی معین ) : سران را که بد هوش و فرهنگ و رای مر او را چه خواندند ایران خدای .فردوسی . ایران دوست ایران دوست . (ص مرکب ) آنکه ایران را دوست دارد. آنکه به ایران علاقه مند است . (فرهنگ فارسی معین ). دوست دارنده ٔ ایران . ایران پرستی ایران پرستی . [ رام ْ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل ایران پرست . رجوع به ماده ٔ قبل شود. ایران شناسی مطالعه زبانها و تاریخ و تمدّن و فرهنگ اقوام ایرانی ایران شناختی مربوط به ایران شناسی تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۸ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود