گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عیران نویسه گردانی: ʽYRʼN عیران . (ع اِ) ۞ گروه ملخ از هر گونه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گروههای متفرق از ملخ . (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه واژه معنی عیران عیران . [ ع َ ی َ ] (ع مص ) ترک گفتن شتر، ماده شتر دم برداشته را و روان گشتن بسوی دیگری جهت گشنی . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). و رجوع ب... عیران عیران . [ ع َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عیر. دو برآمدگی از پی و گوشت ، که ستون فقرات را از دو طرف بردارند. (از اقرب الموارد). رجوع به عیر شود. عیران عیران . (ع ص ، اِ) ج ِ أعور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به اعور شود. ایران (اِخ ) پهلوی ، «اِران » ۞ . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» ۞ میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا ۞ نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت... آیران آیران . (اِخ ) ایران . ایران ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » ۞ . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» ۞ میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا ۞ نام قوم ایرانی بود و این ... ایران شاه ایران شاه . (اِخ ) دهی است از دهستان خاوری بخش دلفان شهرستان خرم آباد، دارای 660 تن سکنه . آب آن از چشمه های خان و غول مرز و محصول آن غل... ایران ویج ایران ویج . (اِخ ) (سرزمین آریایی ) پس از متفرق شدن آریاییان (هند و ایرانی )در بخشهای مختلف نجد ایران گروهی از آنان در محلی اقامت گزیدند ک... ایران زمی ایران زمی .[ زَ ] (اِخ ) ایران زمین . سرزمین ایران : دخل ایران زمی از بخشش او فایده بیش ملک ایران زمی از همت او فایده کم . فرخی .رجوع به ا... شهر ایران شهر ایران . [ ش َ رِ ] (اِخ ) ایرانشهر. کشور ایران . مملکت ایران . (فرهنگ فارسی معین ) : تا باز که افراسیاب بیرون آمد و دوازده سال شهر ایران ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۸ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود