اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عیشه

نویسه گردانی: ʽYŠH
عیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) گیاهی است شبیه به نی . (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عائشة. [ ءِ ش َ] (اِخ ) بنت یوسف بن احمدبن الناصر الباعونی ، مکنی به ام عبدالوهاب . شاعر بود نسبت او به باعون از قراء عجلون در شرق اردن اس...
بز عایشه . [ ب ُ زِ ی ِ ش َ ] (اِخ ) بزیست افسانه ای و معروف که گویند مقداری از قرآن را آن بز ملعون بخورده است . مؤلف النقض آرد: و آنچه گف...
یک آیشه . [ ی َ / ی ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ص نسبی )زمین که هر سال کاشته شود. مزرعه که هر سال در آن کشت کنند. مقابل چندآیشی . یک آیشی . (یادداشت...
کف عایشه . [ ک َ ف ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ نباتی است زرد تیره رنگ ، گزندگی جانواران را نافع است و آن را کف مریم نیز...
عایشه دول . [ ی ِ ش َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 41 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 1500گزی جنوب باخ...
بئر عائشة. [ ب ِءْ رِ ءِش َ ] (اِخ ) چاهی در مدینه منسوب به عائشةبن نمیر. واین عائشة نام مردی بوده است . (از معجم البلدان ).
ابن عائشه . [ اِ ن ُ ءِ ش َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمد، از غیر نژاد عرب ، از موالی قریش . مغنی مشهور. آوازی بغایت دلکش داشت و هرگاه بدو تکلیف خوان...
ابن عائشه . [ اِ ن ُ ءِ ش َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد، از خاندان عباسی ، در زمان خلافت مأمون با ابراهیم بن مهدی بیعت کرده و از طرف مأمون ...
عائشه ٔ لب جوی . [ ءِ ش َ ی ِ ل َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرنده ای است که آن را به عربی صَعوة میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.