اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غابة

نویسه گردانی: ḠAB
غابة. [ب َ ] (اِخ ) یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: ابوجابر اسدی گفته است : غابة، موضعی است نزدیک مدینه از ناحیه ٔ شام که اموالی از اهل مدینه در آن است و این همان موضع است که در حدیث سباق آمده است ... و در خبر ترکه ٔ زبیر آمده است که او غابة را به یکصد و هفتاد هزار ۞ خریده و پس از او به هزار و ششصد هزار ۞ فروخته شده است ۞ . و بعضی از اصحاب لغت تصحیفی در آن کرده و گفته اند الغای ... و واقدی گفته است : بریدی ۞ از مدینة بر راه شام است و منبر رسول اﷲ (ص ) از چوبهای گز غابة ساخته شد. محمدبن ضحاک از پدرش روایت کرده و گفته است : عباس بن عبدالمطلب بر سلع ۞ می ایستاد و غلامانش را که در غابة بودند ندا می کرد و صوت خود را به ایشان می رسانید و بین سلع و غابة هشت میل است ، و محمدبن موسی حازمی گفته : از مهاجرت رسول اﷲ تا هنگام غزوره ٔ غابة و آن غزوه ٔ ذی قرداست ۞ ... پنج سال و چهار ماه و چهار روز است - انتهی . و در عیون الاخبار ابن قتیبة آرد: عباس بن عبدالمطلب بر سلع می ایستاد و غلامان خود را ندا می کرد و ایشان را می شنوانید و این کار در آخر شب می بود و بین غابة و سلع هشت میل است و سلع کوهی است در وسط مدینة. (ص 186). صاحب تاریخ گزیده در وقایعسال سوّم هجرت (ص 146) آرد: دیگر پیغمبر(ص ) شتران رابه چراگاه فرستاد. عتبةبن حُصین و قوم فزارة از بهرچراگاه همان جایگاه کردند و شتران پیغمبر ببردند. مسلمه ٔ ساروان در عقب برفت چون خبر بردند که پیغمبر رسید کفار بگریختند و مسلمه شتران را بازگرفت و پیغمبر مراجعت نمود. آیت آمد و حج فرض شد و آن را غزاء غابه گویند. از مدینه تا غابه یک بریده راه هست یعنی 12 میل - انتهی . و در کتاب نخبةالدهر دمشقی ذیل وصف جزیرة العرب (ص 215) درباره ٔ شهر مدینة آرد: شهر مدینه دارای چهار رود است ... که آبهای آن در مواقعی که باران و سیل می آید به موضعی جریان می یابد که نام آن حرّه ٔ بنی سلیم است و سپس از آن جا به رودی می ریزد که نام آن رود غابة است - انتهی . غزوة الغابة، یا غزاءِ غابة، صاحب حبیب السیر گوید: در همین سال (یعنی سال ششم از هجرت )، غزوه ٔ ذوقردة که آن را غزاء غابة نیز گویند بوقوع پیوست - انتهی . و در قاموس الاعلام ترکی آرد: غابة به معنی جنگل و نام محله ای است در شمال مدینه ٔ منوره و یک منزلی آن . اهالی مدینه آنجا املاکی داشتند. حضرت زبیر هم آن جا ملکی داشته است . این محله به شرافت قدوم نبوی نائل شده و منبری مخصوص به آن حضرت در آن جا ساخته شد - انتهی . و رجوع به ذوقرد در همین لغت نامه و فهرست تاریخ اسلام تألیف فیاض چ دانشگاه ص 85، 87 و 95 و امتاع الاسماع صص 257 - 260 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
غابة. [ ب َ ] (ع اِ) زمین پست هموار. || گروه مردمان . || نیزه ٔ دراز یا نیزه ٔ لرزان . || بیشه ٔ درختان انبوه و درهم پیچیده ، یقال : لیث غ...
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز.
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) رودی است در مدینة. (نخبة الدهر دمشقی ).
غابة. [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در بحرین . (معجم البلدان ). و در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ذیل بحرین آرد: و شهرستان آن [بحرین ] را [هجر] گفته...
غابة. [ غاب ْ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غاب ّ؛ شتران که به غب ّ (یک روز در میان ) آب خورند. ج ، غواب ّ. (آنندراج ): ابل ٌ غابة؛ شترانی که روزی آب ...
غزوه ٔ غابة. [ غ َزْ وَ ی ِ ب َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ ذی قَرَد. رجوع به ذی قرد و غابة شود.
قابة. [ ب َ ] (ع اِ) چوزه و تخم مرغ . (ناظم الاطباء).
قابة. [ ب ب َ ] (ع اِ) تندر یا آواز آن و قطره ٔ باران . (منتهی الارب ): ما اصابتنا العام قابة. (مهذب الاسماء).
قعبة. [ ق ِ ع َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ قَعْب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قعب شود.
قعبة. [ ق ُ ب َ ] (ع اِ) شکاف کوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کوه . (منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.