اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاش

نویسه گردانی: ḠAŠ
غاش . (ص ) عاشق . دوستدار. عاشق غاش ؛ عاشق تمام . فتنه ٔ غاش ؛ بغایت فتنه . (فرهنگ اسدی ). هر که بر کسی فتنه بود و عاشق بغایت . گویند فتنه ٔ غاش و عاشق غاش است و مانند آن . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). عاشق غاش ؛ فتنه . (صحاح الفرس ). بغایت شیفته . (صحاح الفرس ). عاشقی که عشق او به درجه ٔ اعلی رسیده باشد. (برهان ) (جهانگیری ). کسی که بغایت کسی را دوست دارد. (انجمن آرا) (اوینی ) :
خویشتن ۞ پاک دار و بی پرخاش
هیچ کس را مباش عاشق غاش .

رودکی .


چگونه دولت از درگهش کند دوری
بدین صفت که بر این درگه است عاشق غاش .

شمس فخری (از جهانگیری ).


به باغ حسن گل تازه ٔ عذار تو را
هزار چون من بیچاره هست عاشق غاش .

منصور شیرازی (از جهانگیری ).


|| (اِ) خوشه ٔ انگور نارسیده و غوره . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || خیاری که برای تخم نگاهدارند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). خیاری که آن را بجهت تخم نگاهدارند و آن را باشنگ نیز خوانند. (جهانگیری ). || (ص ) کج سلیقه . کم ادراک . کندطبع. کندذهن . کودن . (برهان ). || پلیدطبع. (انجمن آرا) (آنندراج ). || گنده دهن . (انجمن آرا) (آنندراج ). || (اِ) شور و غوغای سخت . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
غاش . [ غاش ش ] (ع ص ) نعت فاعلی از غش . غش کننده ، مقابل مغشوش . || خائن . || کینه ور. || خادع . (منتهی الارب ).
غاش غاشی . (اِ) ۞ نام درختی است در نور مازندران .
قاش . (ترکی ، اِ)برشی از خربوزه . (منتهی الارب ). قاچ . || ریزه . پاره . قطعه . (ناظم الاطباء). رجوع به قاچ شود.
قاش . (ترکی ، اِ) قسمت جلو زین اسب که از چوب یا شاخ یا فلز سازند. قاش زین ، قاچ زین (کاتب ). کوهه ٔ زین . قرپوش .- امثال : قاش زین را بگی...
قاش . (ع اِ) معرب قسی ، پولی که نقره ٔ آن پست و سخت باشد. (المعرب جوالیقی ص 257). احمد محمد شاکر در حاشیه گوید: تعریب کلمه خطا است و درست ...
قاش . (ع اِ) نوعی ماهی در رود نیل که پوزه ٔ بسیار دراز شبیه به نوک مرغ دارد و ماهی پرگوشت و خوش طعمی است . (دزی ج 2 ص 295).
قاش . (اِخ ) قصبه و مرکز بخشی است در افغانستان در جانب شرق سیستان و 275هزارگزی مغرب رودخانه ٔ هیرمند در ساحل چپ نهر قاشرود از توابع هیرمند....
قاش . (اِخ ) قصبه ای است در ترکیه در ولایت قونیه در سنجاغ تکه و در 62هزارگزی انطاکیه واقع است . بخش قاش ناحیه ٔ مثلثی شکلی است که در منت...
قأش . [ ق َءْش ْ ] (ع اِ) رسن کشتی ، و این لغت عراقی است . (منتهی الارب ).
قعش . [ ق َ ] (ع اِ) برنشستنی است شبیه هودج . (منتهی الارب ). مرکبی است از مراکب زنان چون هودج . (اقرب الموارد). ج ، قُعوش . (منتهی الارب ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.