اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاف

نویسه گردانی: ḠAF
غاف . (ع اِ) نوعی از درخت که میوه اش نیک شیرین باشد یا آن ینبوت است . (منتهی الارب ). شجر له ثمر حلو جداً و قیل هو الینبوت ،الواحدة غافة. (اقرب الموارد). قال ابوزیدالغاف شجرة من العضاه الواحدة غافة، و هی شجرة نحوالقرظ شاکة حجازیة تنبت فی القفاف ... و قال صاحب العین الغاف نبوت عظام کالشجر یکون بعمان ، الواحدة غافة. (معجم البلدان ج 6 ص 261). کهور. کبیر. و رجوع به کهور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مرغ قاف، مرغان قاف؛ عنقا. سیمرغ : باز ارچه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آئین پادشاهی. حافظ.
کوه قاف . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به قاف شود.
جبل قاف . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) کوهی است که گفته اند محیط بر دنیاست و در پشت آن جهانهای بیشماری است که جن در آنها سکونت دارند. (از منجم ...
زی و قاف . [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سخن های بی ربط. (غیاث ). سخن بی مزه . حرف سرد. حرف خشک . حرف واهی . حرف چاویده . (از مجموع...
اشاره به واژهء قرمساق که دو سر آن، حرف "قاف" دارد. رجوع کنید به [dehkhodaworddetail-ac7cbb04fc64444e9bf1843b547d8df9-fa.html قرمساق]
قاف و دال . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علامت اختصاری قول و دلیل . قول و دلیل . || مزخرف . هرزه . || هرزه گوئی . || هرزه کاری . || طم...
قاف و لام . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از «قل ». اشاره است به آیه ٔ: اذا قضی امراً فانما یقول له کن فیکون . (قرآن 117/2 و 47/3) ...
قاف الرقبه . [ فُرْ رَ ق َ ب َ ](ع اِ مرکب ) پوست گردن . (ناظم الاطباء): اخذه بقاف رقبته ؛ او را گرفت به پوست گردن وی . (ناظم الاطباء).
قاف تا قاف . (ق مرکب ) قاف به قاف . کران تا کران . از یکسر تا سر دیگر این جهان . (امثال و حکم دهخدا). تمام جهان . (آنندراج ) : جهان قاف تا ...
قاف به قاف . [ ب ِ ] (ق مرکب ) کران تا کران : روی گیتی پر از سلف شد و لاف همه زرق است و شید قاف به قاف . اوحدی .گرم این است رفته قاف ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.