غان
نویسه گردانی:
ḠAN
غان . (اِخ ) نام وادیی در یمن که آن را دوغان گویند. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 262).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قعن . [ ق َ ] (اِخ ) نام جد حجاج بن علاج که از اشراف کوفه بوده است . (منتهی الارب ).
قان قان . (مغولی ، اِ) ریشه ٔ کلمه ٔ خاقان است و آن مخفف قان قانات است و لقبی است مخصوص شاهان و بزرگان مغول . (النقود العربیه ص 134).
رزم قان . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان . آب آنجا از چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و بنشن و انواع میوه است ....
قان. پسوند مکان ، ماقبل کان و گان . مصادقی چون تالقان ( تالگان پسوند گان مکان بلند ) یا جوشقان ( جوشگان پسوند گان مکان و جای گوشه یا همان کُنج
بستن قان . [ ] (اِخ ) نام قریه ای مجاور نیشابور. رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ . ش . بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قان قانلو. (اِخ ) دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین . در 59هزارگزی شمال باختر آوج و 51هزارگزی راه عمومی ، در دامنه واقع و ه...
قان قانلو. (اِخ ) دهی از دهستان سردرود بخش رزن شهرستان همدان . و در 9000گزی شمال باختری قصبه ٔ رزن و کنار راه اتومبیل رو رزن به دمق واقع ...
قان یوخماز. (اِخ ) طایفه ای از طوایف ترکمن ایران . این طائفه مرکب از 700 خانوار است که در گنبدقابوس سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص...