قعن
نویسه گردانی:
QʽN
قعن . [ ق َ ] (اِخ ) نام جد حجاج بن علاج که از اشراف کوفه بوده است . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قعن .[ ق َ ع َ ] (ع اِمص ) سخت کوتاهی بینی . || برآمدگی سر بینی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). این کلمه از اضداد است . (منتهی الارب ). |...
قعن . [ ق َ ] (ع اِ) کاسه ٔ بزرگ که در آن خمیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قان . (ترکی ، اِ) گفته اند دم است . (فهرست مخزن الادویه ). خون .
قان . (اِخ ) از شهرهای یمن و در دیار نهدبن زیدبن سودبن اسلم بن حاف بن قضاعة و حارث بن کعب است ، و گفته اند قوان . (معجم البلدان ج 7 ص 19)...
قان . [ نِن ْ ] (ع ص ) قانی . رجوع به قانی شود.
غان . (اِ) دسته ٔ غانها ۞ از تیره ٔ گیاهان پیاله دار ۞ که نوع مشهور آن غان است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 278). || نوع مشهور از دسته ٔ غا...
غان . (اِخ ) نام وادیی در یمن که آن را دوغان گویند. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 262).
قان قان . (مغولی ، اِ) ریشه ٔ کلمه ٔ خاقان است و آن مخفف قان قانات است و لقبی است مخصوص شاهان و بزرگان مغول . (النقود العربیه ص 134).
قان. پسوند مکان ، ماقبل کان و گان . مصادقی چون تالقان ( تالگان پسوند گان مکان بلند ) یا جوشقان ( جوشگان پسوند گان مکان و جای گوشه یا همان کُنج