گفتگو درباره واژه گزارش تخلف غدم نویسه گردانی: ḠDM غدم . [ غ ُ دَ ] (اِ) نوعی اشنان بحری ۞ . (دزی ج 2 ص 202). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی خوش قدم خوش قدم . [ خوَش ْ /خُش ْ ق َ دَ ] (اِخ ) رجوع به سیف الدین خوشقدم شود. خوش قدم خوش قدم . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان علیشروان بخش بدره ایلام ، واقع در 65هزارگزی خاور ایلام . کوهستانی و سردسیر با 320 تن ... شوم قدم شوم قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) بدقدم . نامبارک و منحوس . (آنندراج ). بدیمن . بدفال و بدشگون . (ناظم الاطباء). عذر قدم عذر قدم . [ ع ُ رِ ق َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عذر خواهی از رنجه شدن قدم کسی بسبب آمدن . کنایه از تواضعی است که جهت مردم کنند تا در... میخ قدم میخ قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) که قدمی چون میخ کوفته بر جایی پا بر جای دارد. || کسی که نمی تواند حرکت کند. (یادداشت لغت نامه ). || لنگ ... قدم خاک قدم خاک . [ ق َ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از زمین است که به عربی ارض گویند. (آنندراج ). قدم دوز قدم دوز. [ ق َ دَ ] (نف مرکب ) آنکه قدم را به چیزی دوزد. || ثابت و پایدار. (آنندراج ) : خار قدم دوز به پیرامنم سوزن عیسی شده در دامنم .امیر... قدم زدن قدم زدن . [ ق َ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از راه رفتن . (آنندراج ). آهسته راه رفتن نه برای کاری بلکه تنها برای گشتن . راه رفتن که قصد... قدم صدق قدم صدق . [ ق َ دَ م ِ ص ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پی و اثر صدق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کردار نیک پیش فرستاده . || منزلتی بزرگوار. (ت... قدم شمار قدم شمار.[ ق َ دَ ش ُ ] (نف مرکب ) گام شمار. گام سنج . راه سنج . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود