اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غراً

نویسه گردانی: ḠRʼ
غراً. [ غ َ رَن ْ ] (ع مص ) حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. غَراء. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
غرا. [ غ َ ] (ع اِ) گاوساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).ج ، اَغراء. (اقرب الموارد). || هر نوزاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اغراء. (اقرب ...
غرا. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...) نام شهری است در اندلس . صاحب الحلل السندسیة آرد:از طلیطلة تا قریه ٔ مغام مرحله ای است و الغرا شهر بزرگی است دا...
غرا. [ غ ُ ] (اِ) هر چیز که متصف به سفیدی و روشنی باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || آفتاب را نیز گویند به سبب روشنائی . (برهان قاطع)....
غرا. [ غ َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب به شهر غرا و توابع آن . (انساب سمعانی ). رجوع به غرا شود.
غراء. [ غ َ ] (ع مص ) آزمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. (از اقرب الموارد). غَراً. (اقرب الموار...
غراء. [ غ ِ ] (ع اِ) سریشم ماهی . (منتهی الارب ) (مقدمةالادب ). رجوع به سریشم ماهی شود. سریشم . (دهار) (مهذب الاسماء). غراءالسمک . سریش که از...
غراء. [ غ َرْرا ] (ع ص ) (در فارسی بدون همزه آرند) مؤنث اغر. رجوع به اغر شود. ج ، غُرّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسب غره دار. (منتهی ...
غراء. [ غ َرْ را ] (اِخ ) مدینه ٔ منوره . (منتهی الارب ). لقب مدینه است . (از اقرب الموارد). || موضعی است به دیار بنی اسد. (منتهی الارب ) (آن...
غراء. [ غ َرْ را ] (اِخ ) (الَ ...) جائی است که در دیار ناصفه قرار دارد و ناصفة قُوَیرة در همین جاست : کأنهم ما بین الیه غُدوَةًو ناصفة الغر...
قرا. [ ق َ ] (ترکی ، ص ) قره . سیاه .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.