اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غرام

نویسه گردانی: ḠRʼM
غرام . [ غ ُر را ] (ع ص ، اِ) ج ِ غریم ، مثل غرماء، و این نادر است زیرا فعیل بر وزن فُعّال جمع بسته نمی شود. (از ذیل اقرب الموارد). || صاحب اقرب الموارد گوید: رواست که غارم معنی نسبت را برساند و به معنی ذواغرام یا تغریم باشد و غرام جمع آن محسوب شود. ثعلب در خبری حکایت کند که : «انه لما قعد بعض قریش لقضاء دینه اتاه الغرام فقضاهم دینه ». و در حدیث جابر آمده : «فاشتد علیه بعض غرامه فی التقاضی ». (لسان العرب از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
غرام . [ غ َ ] (ع اِمص ) شیفتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عشق و شیفتگی . (غیاث اللغات ). عشق . (دهار). عشق دلسوز. الحب المعذب للقلب . (اقرب ...
غرام . [ غ ِ ] (معرب ، اِ) گرام . رجوع به گرام و رجوع به کتاب النقود العربیة ص 26 و 38 شود.
غرام . [ غْرا / غ ِ ] (اِخ ) ۞ معرب گرام . رجوع به گرام شود.
ام غرام . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع). شاید مصحف ام عزم باشد. رجوع به ام عزم شود.
قرام . [ ق ِ ] (ع اِ) بریدن جای بینی ستور.(منتهی الارب ) (آنندراج ). الموضع الذی یقرم من انف البعیر. (اقرب الموارد). || پرده ٔ سرخ بانگار....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.