اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غرف

نویسه گردانی: ḠRF
غرف . [ غ َ ] (ع اِ) درختی که به وی پوست پیرایند. (منتهی الارب ). پوست غرفی مأخوذ از آن است . (از معجم البلدان ). آنچه بدان پوست پیرایند. (از اقرب الموارد). غَرَف . (اقرب الموارد). || (مص ) پوست به غرف پیراستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست بتراشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بریدن درخت غرف را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مطلق بریدن . (از منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن چیزی را. (از اقرب الموارد). || فریز کردن پیشانی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ): غرف ناصیته ؛ جزها؛ یعنی سترد. (از اقرب الموارد). || به مشت برگرفتن آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).آب به دست برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || خوردنی به کفجلیز (چمچه ٔ سوراخدار) به در آوردن .(تاج المصادر بیهقی ). || غذا کشیدن یا غذا برداشتن از دیگ : دخل دکان الطباخ فغرف بدرالدین حسن زبدیة حب رمان . غرفوا الطعام . اطبخ هذا اللحم و اغرفه فی زبدیتین . || بلند کردن . ربودن . بردن . فزعق شیخ السوق علیه و قال «و ارفع هؤلاء الی حضرة الخلیفة» و غرف الاثنین علی کتفه . (دزی ج 2 ص 207).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
قرف . [ ق َ رِ ] (ع ص ) سزاوار. (منتهی الارب ). || سخت سرخ . (اقرب الموارد).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.