غرم
نویسه گردانی:
ḠRM
غرم . [ غ َ رَ ] (اِ) قهر و غضب و خشم . غَرم . (از برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ). رجوع به غَرم شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
غرم . [ غ َ ] (اِ) قهر و غضب و خشم . به فتح اول و ثانی هم به این معنی گفته اند. (برهان قاطع). خشم و کینه . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). مص...
غرم . [ غ َ ] (ع مص ) لازم شدن بر کسی تاوان . (از منتهی الارب ) ۞ . || پرداختن دیه و وام و جز آن . (از اقرب الموارد).غُرم . غرامة. مَغرَم ....
غرم . [ غ ُ ] (اِ) میش کوهی ؛ یعنی گوسفند ماده ٔ کوهی . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (فرهنگ ...
غرم . [ غ ُ ] (ع اِ) هرچه ادایش لازم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || وام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || تاوان . (منتهی ...
غرم تک . [ غ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه مانند میش کوهی بدود : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن .منوچهری .
غرم ساق. املاءِ ناصحیح قرمساق.
قرم . [ ق َ ] (ع مص ) پوست باز کردن . (منتهی الارب ). پوست کندن . (از اقرب الموارد). || دشنام دادن . || خوردن . || پوست پاره از بینی شتر...
قرم . [ ق َ رَ ] (ع اِمص ) شدّة شهوة اللحم . (نشوءاللغة). و در نزد ما، قَرَم دلالت بر عیب دارد، چون عَرَج و حَوَل . (از نشوءاللغة).
قرم . [ ق ُ ](ع اِ) گیاهی است در ستبری و سفیدی شبیه به درخت خیار که در دریا روید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قرم . [ ق ِ رِ ] (اِخ ) قُرَیم . شهری است . (منتهی الارب ). رجوع به کریمه (اِخ ) شود.