غزالی
نویسه گردانی:
ḠZʼLY
غزالی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به غزالة که قریه ای است از مضافات طوس مولد امام محمد غزالی . (غیاث اللغات ). به قولی لقب ابوحامد و برادر وی احمد است . رجوع به غزالة و ابوحامد غزالی و احمد غزالی و غزالی شود. || (اِ) در اصطلاح طب قسمی از نبض است . || نوعی خرما که دراز و قهوه ای رنگ است . (دزی ج 2 ص 211).
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
غزالی . [ غ َزْ زا ] (ص نسبی ) منسوب به غزال . لقب ابوحامد محمدبن محمدبن محمدبن احمد طوسی ، و لقب برادر او احمدبن محمدبن محمدبن احمد است . ...
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) شاعر. او راست : کتاب «مرآة الکائنات » به زبان فارسی که درباره ٔ تاریخ از آغاز خلقت تا اواخر دولت سلیمانیه است . (کشف ...
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) برسوی . (متوفی به سال 941 هَ . ق .) مولی محمد برسوی ، معروف به دلی برادر. او را دیوانی به ترکی است .
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) تبریزی . صادقی کتابدار در مجمع الخواص (ترجمه ، ص 258) او را از جمله ٔ شعرای معاصر خود (قرن دهم هجری قمری ) شمرده ، گوید: ...
غزالی . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) طوسی . ابوحامد محمدبن محمدبن محمدبن احمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود : او بود صد جوینی و غزالی اینت غبن کاندر جهان...
غزالی . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) طوسی . احمدبن محمدبن محمدبن احمد. رجوع به احمد غزالی شود.
غزالی . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) طوسی . (متوفی به سال 830 هَ . ق .) ۞ محیی الدین محمد غزالی . از علما و زهاد زمان شاهرخ بن امیرتیمور گورکان بود. (...
غزالی . [ غ َزْ زا / غ َ ] (اِخ ) (متوفی در رجب سال 513 هَ . ق .) عبدالباقی بن محمدبن عبدالواحد، مکنی به ابومنصور. معاصر امام غزالی و شاگرد ک...
غزالی . [ غ َزْ زا ] (اِخ ) (متوفی به سال 721 هَ . ق .) ۞ علی بن محمد ۞ او ابن ابی قصیبه است و جز غزالی مشهور میباشد. او راست : کتاب «میز...
غزالی . [ غ َ ] (اِخ ) چلبی . (متوفی به سال 1437 م .) شاعری عثمانی و نامش محمد بود. در بروسا به دنیا آمد و در مکه درگذشت . در «بسفر» مسجدی و ...